سید محمد حسین بهجت تبریزی

ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمد / شاعر : شهریار

ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمد
سیمای شب آغشته به سیماب برآمد

خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمد / شاعر : شهریار

خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمد
خواب دیدم که خیال تو به مهمان آمد

صبا به شوق در ایوان شهریار آمد / شاعر : شهریار

صبا به شوق در ایوان شهریار آمد
که خیز و سر به در از دخمه کن بهار آمد

بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشد / شاعر : شهریار

بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشد

کاش پیوسته گل و سبزه و صحرا باشد / شاعر : شهریار

کاش پیوسته گل و سبزه و صحرا باشد
گلرخان را سر گلگشت و تماشا باشد

رقیبت گر هنر هم دزدد از من من نخواهد شد / شاعر : شهریار

رقیبت گر هنر هم دزدد از من من نخواهد شد

چو آفتاب به شمشیر شعله برخیزد / شاعر : شهریار

چو آفتاب به شمشیر شعله برخیزد
سپاه شب به هزیمت چو دود بگریزد

آمد آن شاهد دل برده و جان بازآورد / شاعر : شهریار

آمد آن شاهد دل برده و جان بازآورد
جانم از نو به تن آن جان جهان بازآورد

جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد / شاعر : شهریار

جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد
وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد

شباب عمر عجب با شتاب می گذرد / شاعر : شهریار

شباب عمر عجب با شتاب می گذرد
بدین شتاب خدایا شباب می گذرد