شهریار

تا دهن بسته ام از نوش لبان میبرم آزار / شاعر : شهریار

تا دهن بسته ام از نوش لبان میبرم آزار

گربه پیرانه سرم بخت جوانی به سر آید / شاعر : شهریار

گربه پیرانه سرم بخت جوانی به سر آید
از در آشتیم آن مه بی مهر درآید

اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود / شاعر : شهریار

اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود
از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود

یاد آن که جز به روی منش دیده وانبود / شاعر : شهریار

یاد آن که جز به روی منش دیده وانبود
وان سست عهد جز سری از ماسوا نبود

دوش در خواب من آن لاله عذار آمده بود / شاعر : شهریار

دوش در خواب من آن لاله عذار آمده بود

شمعی فروخت چهره که پروانه تو بود / شاعر : شهریار

شمعی فروخت چهره که پروانه تو بود
عقلی درید پرده که دیوانه تو بود

تا که از طارم میخانه نشان خواهد بود / شاعر : شهریار

تا که از طارم میخانه نشان خواهد بود
طاق ابروی توام قبله جان خواهد بود

سبوکشان که به ظلمات عشق خضر رهند / شاعر : شهریار

سبوکشان که به ظلمات عشق خضر رهند
ز جوی آب بقا هم به چابکی بجهند

روشنانی که به تاریکی شب گردانند / شاعر : شهریار

روشنانی که به تاریکی شب گردانند
شمع در پرده و پروانه سر گردانند

بهار آمد که بازم گل به باغ و بوستان خواند / شاعر : شهریار

بهار آمد که بازم گل به باغ و بوستان خواند