روی در کعبه این کاخ کبود آمده ایم / شاعر : شهریار
روی در کعبه این کاخ کبود آمده ایم
چون کواکب به طواف و به درود آمده ایم
روی در کعبه این کاخ کبود آمده ایم
چون کواکب به طواف و به درود آمده ایم
چه شد آن عهد قدیم و چه شد آن یار ندیم
از همه سوی جهان جلوه او می بینم
جلوه اوست جهان کز همه سو می بینم
به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم
به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم
خراب از باد پائیز خمارانگیز تهرانم
خمار آن بهار شوخ و شهر آشوب شمرانم
اگر چه رند و خراب و گدای خانه به دوشم
گدائی در عشقت به سلطنت نفروشم
گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم
آخر نه باغبانم شرط است من نباشم
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
دل شبست و به شمران سراغ باغ تو گیرم
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم