مقدّمه

تضادهای اجتماعی مایه تکامل جوامع بشری است

تضادهای اجتماعی و اختلاف های فکری و ایدئولوژی، مایه پیشرفت و تکامل جامعه انسانی است. نه تنها تضادهای مسلکی و فکری، که تضادهای طبیعی، اساس نظام آفرینش هستند و اگر تضاد و تباین از دستگاه طبیعت برچیده شود، نظام آفرینش از هم می پاشد. تضاد و کشمکش در مرکز منظومه و سیاراتی که بر گرد آن می گردند، حافظ نظام منظومه ماست; جاذبه نیرومند خورشید و نیروی «گریز از مرکز» سیارات، نظام موجود رابه جهان بخشیده است و اگر، این تضاد از میان برود، اثری از زندگی و تکامل جانداران باقی نمی ماند. میکرب هایی که در هوا و محیط ما پراکنده هستند و باانسان سر جنگ و ستیز دارند، ارزنده ترین خدمت را به انسان انجام می دهند;زیرا گلبول های بدن ما را، در برابر خطرات

داخلی و خارجی نیرومند می سازند و اگر چنین دشمنانی در محیط زندگی مانبودند و بشر مدتی در محیط دور از میکرب می زیست در برابر ناملایمات بسیار ناتوان بوده و مقاومت خود را در مقابل حوادث ناگوار از دست می داد. چنین دشمنانی، حکم «واکسن» را دارند که قدرت و مقاومت سلول های بدن

------------------ صفحه 10

را در مقابل حوادث بد افزایش می دهند. در زندگی اجتماعی انسان، تضاد و رقابت، مایه تکامل انسان است; زیرا رقیب آیینه تمام نمای عیوب و بدی های انسان به شمار می رود; کوچک ترین لغزش را به رخ وی می کشد و احیاناً کاه را کوه جلوه می دهد. جامعه شناسان معتقدند که، احزاب مخالف و اقلیت های منتقد، وسیله تکامل و پیشرفت جامعه های متمدن هستند; زیرا رقیب منتقد است که به انسان هشدار می دهد و معایب کار را بی پروا می گوید و او را وامی دارد که مسیر زندگی را دگرگون ساخته، مسیر بهتری را برگزیند. جامعه هایی که در آن، رقابت و تضاد نباشد به سان تساوی سطوح ظروف مختلف آب ها می شود که آب را از جریان و غلغله بازمی دارد و همه را به صورت آبی راکد که احیاناً به عفونت می انجامد، درمی آورد. مؤسسات تولیدی و یا فرهنگی که رقیب ندارند، از ترقی و تعالی بازمانده و پیوسته در جا می زنند; ولی مؤسساتی که رقیب و یا رقبایی دارند، هرکدام برای پیشرفت و گسترش اهداف خویش، دانش و بینش و نیروی خود را متمرکز ساخته تا بتواند در برابر رقیب مقاومت کند و

احیاناً کام و یا گام هایی به جلو بنهد. در جامعه هایی که رقابت های صحیح و تفاوت های اصولی از میان افراد برداشته شود و تمام ثروت در اختیار دولت قرار گیرد و افراد به اندازه استعداد جسمی‌و فکری خود کار کنند و به اندازه نیاز حقوق بگیرند، استعدادهای نهانی شکفته نمی شود، روح ابتکار و نوجویی رخت برمی بندد. «نفس اماره» مایه تکامل عقل و قوای روحانی انسان است و روح تقوا و پرهیزگاری و حسّ خویشتن داری را در انسان پرورش می دهد و اگر تمایلات نفسانی و گرایش های مادی در انسان وجود نداشت، هرگز روح ملکوتی انسان نمی توانست بر قلّه های قدّوسیان پرواز کند و در آشیانه رضوان و ابدیت آرام گیرد.

------------------ صفحه 11

شیطان، با قوای اهریمنی خود، در کمین انسان نشسته و در صدد گمراهی و لغزاندن انسان است; ولی انسان با توجه به چنین دشمن نیرومند، قوای روحانی خود را بر ضد او بسیج می کند و چون از وجود چنین دشمنی، آگاهی کامل دارد برای پیروزی بر او می کوشد تا روح تقوا، روح مقاومت و خویشتن داری در برابر گناه را، در خود قوی و نیرومند سازد و گاه تا آن جا اوج می گیرد که در برابر گناه و طغیان به سر حدّ عصمت می رسد. دشمنان شناخته شده، مخالفان مارک دار همان طور که گفته شد مایه تکامل و موجب صعود بر قلّه های بلند کمالات مادی و معنوی اند. از وجود چنین دشمنی، هرگز نباید ترسید و نباید آن را خطرناک دانست; زیرا با توجه به این

که وی شناخته شده است و منویات جدی دارد، عفل و خرد و علاقه به خویشتن، انسان را وادار می‌کند در برابر آن مجهز شود و در این راه نه تنها باید با سلاح مادی و معنوی او مسلح شود، بلکه باید بکوشد اسلحه ای بهتر از اسلحه او به دست آورد. در برابر این دسته، دشمنانی هم هستند نقاب دار و ناشناخته; دوست نمایانی که در درون درنده تر از گرگ و هر وحشی بیابانی اند. آنان در سنگر دوستی از پشت خنجر می زنند; به ظاهر دوستند و غم خوار، امّا در باطن، دشمنانی خوشحال; اصرار میورزند که امین و رازدارند، ولی در واقع خائن و جاسوسند و از اسرار زندگی و نقاط ضعف و قوت انسان، کاملاً باخبرند. پرهیز از چنین دشمنان ناشناخته، بسیار مشکل و احیاناً محال است. چنین دشمنی، همان نفاق و دورویی است که قرآن در مورد آن در سوره های مختلفی بحث و گفتگو نموده است و حتی سوره ای مستقل درباره منافقان فرو فرستاده است. امیرمؤمنان درباره این گروه چنین می فرماید: «من هرگز از هیچ یک از ملل جهان بر اسلام نمی ترسم، (بلکه) فقط از یک گروه می ترسم و آن کافران مسلمان نما و گروه منافق و

------------------ صفحه 12

دوچهرگانند که شیرین زبان و خوش گفتارند; ولی در واقع از دشمنان اسلام هستند; در گفتار با شما هماهنگی دارند، ولی یک گام با شما برنمی دارند».(1)

-----------------------------------------------------------------------

1. نهج البلاغه عبده، ج3، ص 33.

Share