آیا به خاطر داری که به دیدار استاد دِینَوَری رفتیم، همان استادی که افتخاری برای جهان اسلام است کتابهای او مورد توجّه دانشمندان است.
آیا به یاد داری که مردم میگفتند: «در خانهای که کتابهای استاد دِینَوَری نباشد، در آن خانه، هیچ خیری نیست». اکنون بار دیگر میخواهم نزد او بروم، به بغداد باز میگردم...
من از استاد دِینَوَری میخواهم تا برایم از ماجرای هجوم به خانه فاطمه(س) بیشتر بگوید.
اکنون استاد دِینَوَری حقایق بیشتری را برایم میگوید: «فاطمه شنید که عُمَر میخواهد خانهاش را آتش بزند چنین گفت: بابا! یا رسول اللّه! ببین که بعد از تو، عُمَر و ابوبکر چه ظلمهایی در حق ما روا میدارند!».38
به راستی فاطمه از چه ظلم و ستمهایی سخن میگوید؟ مگر عُمَر و ابوبکر در آن روز چه کرده بودند؟
استاد دِینَوَری در ادامه، ماجرای دیگری را برای من تعریف میکند:
روزهای آخر زندگی فاطمه بود، ابوبکر و عُمَر با هم به عیادت فاطمه رفتند، فاطمه به آنان گفت:
ــ شما اینجا آمدهاید چه کنید ؟
ــ ما آمدهایم تا از تو بخواهیم که ما را ببخشی .
ــ من سؤلی از شما میکنم اگر راستش را بگویید میفهمم که واقعا برای عذر خواهی آمدهاید .
ــ هر چه میخواهی بپرس که ما راستش را به تو خواهیم گفت .
ــ آیا شما از پیامبر شنیدید که فرمود: «فاطمه، پاره تن من است و من از او هستم ، هر کس او را آزار دهد مرا آزار داده است و هر کس مرا آزار دهد خدا را آزرده است؟»
ــ آری!، ای دختر پیامبر ! ما این حدیث را از پیامبر شنیدیم .
ــ شکر خدا که شما به این سخن اعتراف کردید .
آنگاه فاطمه چنین گفت: «بار خدایا ! تو شاهد باش ، این دو نفر مرا آزار دادند و من از آنها راضی نیستم ».
اینجا بود که ابوبکر شروع به گریه کرد، فاطمه به او چنین گفت: «بدان من بعد از هر نماز تو را نفرین میکنم» .39
سخنان استاد دِینَوَری مرا به فکر فرو میبرد، به راستی چرا فاطمه(س) بعد از هر نماز ابوبکر را نفرین میکرد؟
برادر سُنّی! تو که میگفتی بعد از وفات پیامبر، هیچ حادثهای برای فاطمه(س) روی نداده است و او به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، پس ماجرای این نفرین چیست؟
چرا فاطمه(س) بعد از هر نماز ابوبکر را نفرین میکرد؟ این نفرین چه پیامهایی دارد؟ تو گفتی که ابوبکر و عُمَر فقط فاطمه(س) را تهدید کردهاند، امّا معلوم میشود که ماجرا فقط تهدید نبوده است.