چرا مشرکان به توحید در ربوبیت اقرار کردند؟

چرا مشرکان به توحید در ربوبیت اقرار کردند؟

اشاره

پس از روشن شدن مباحث گذشته، آنچه باقی می ماند، تفسیر آیاتی است که به ظاهر، بر اقرار مشرکان به ربوبیت خدای متعال دلالت می کند. در این زمینه، در کلمات مفسران، به دو نظر برخورد می کنیم. مقتضای نظر اول این است که این اقرار، اقرار حقیقی به توحید بوده، اما پاسخ عقل باطنی و فطرت سلیم آنان بوده است. (2) مقتضای نظر دوم این است که این سخنِ مشرکان، اقرار به ربوبیت و خالقیت
خدا بوده، اما اقرار به توحید و یکتایی خدا در این امور نبوده است و اینکه تنها نام الله را در پاسخ بیان داشتند، بدان دلیل بود که او را خدای پدر و بزرگ تر از دیگر خدایان می دانستند که علت موجودات به او منتهی می شود.

 

نظر اول- پاسخ فطرت

1- تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 264.
2- یعنی اگر به عقل باطنی و فطرت سلیم خود مراجعه کنند، باید این پاسخ را بدهند، نه اینکه پاسخ ظاهری و فعلی آنان این است مترجم.

صاحبان این نظریه معتقدند که اقرار یادشده در آیه شریفه، اعتقاد آن مشرکان نبوده، بلکه اقراری از زبانِ فطرت آنان بوده است یا از نظر عقلی چنان وضوحی داشته که قابل انکار نبوده یا بر این فرض است که اگر انصاف بدهند، باید چنین بگویند.
«قرطبی» هر دو نظر را در تفسیرِ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ آورده است و می نویسد: «یا به این جهت بوده که آنها معتقد بودند که خالق همان الله است، یا اگر فکر کنند و انصاف دهند، خواهند گفت: الله».(1)
در اینجا نظر دوم مورد نظر ماست.
«ابن عطیه» در تفسیر سخن خدای تعالی در سوره یونس می نویسد:
فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ به این معناست که مشرکان چاره ای جز این پاسخ ندارند و نمی توانند با نام بردن از غیر خدای متعال پاسخ قانع کننده ای به سؤال مطرح شده در آیه بدهند.(2)
«بیضاوی» در تفسیر سخن خدای تعالی در سوره یونس می نویسد: «فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ یعنی آنها پاسخ خواهند داد: الله؛ چون این امر از بس که آشکار است، آنها توان لجاجت و انکار آن را ندارند». (3)
در تفسیر سخن خدای تعالی در سوره مؤمنون نیز می نویسد:
سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ، سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ و

1- تفسیر قرطبی، ج 4، ص 24 ع.
2- المحرر الوجیز، ج 9، ص 38.
3- انوار التنزیل، ج 1، ص 434.

سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّی تُسْحَرُونَ، این همه بدان جهت است که عقلِ صریح، با کمترین توجّه، مشرکان را مجبور می کند که اقرار کنند الله تعالی، خالق جهان هستی است. (1)
«ثعالبی» در سوره یونس می گوید:
فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ، یعنی آنها چاره ای جز اقرار به این مطلب و توان اظهار مطلب دیگری را ندارند». در سوره مؤمنون نیز می گوید: «خدای تعالی، پیامبر خود را فرمان داد تا مشرکان را به پاسخ دادن به چنین سؤالاتی وادار کند که جز اقرار به حقیقت، چاره دیگری نداشته باشند و لازمه آن اثبات توحید خداوند متعال باشد. (2)
«شوکانی» در سوره یونس می گوید: «فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ یعنی اگر آنان منصف باشند و به مقتضای فکر صحیح و عقل سلیم سخن بگویند، پاسخ آنان به این سؤال چنین خواهد بود».
در سوره مؤمنون نیز می گوید:
سَیَقُولُونَ لِلَّهِ یعنی آنها ناچار به گفتن این سخن هستند؛ چون این مطلب به بداهتِ عقل، معلوم است. (3)
از میراث علمی اهل بیت کافی است روایتی را که «کلینی» با سندِ حَسَن، بلکه صحیح از «زراره» از حضرت امام باقر (ع) آورده است، نقل کنیم که فرمود:
قال رسول الله 9: کُلُّ مَولُودٍ یولَدُ عَلَی الفِطرَةِ؛ یعنِی المَعرِفَةَ بِأنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ خَالِقُهُ، کَذَلِکَ قَولُهُ تَعَالَی: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ.

1- انوار التنزیل، ج 2، ص 110.
2- الجواهر الحسان، ج 2، صص 96 و 431.
3- فتح القدیر، ج 2، ص 504، و ج 3، ص 586.

هر نوزادی که به دنیا می آید، دارای فطرت [الهی] است؛ یعنی می داند که خالق او الله عزوجل است و از همین باب است سخن خدای تعالی که می فرماید: «و از آنان بپرسی: چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده است؟ خواهند گفت: الله».(1)

 

نظر دوم- این اقرار به ربوبیت خدا است، اما اقرار به یکتایی خدا در این امر نیست

این بیانی است که علامه «طباطبایی» در تفسیر آیات 31 تا 36 سوره یونس بیان فرموده است؛ آنجا که اقرارشان را به اینکه مدبّر جهان هستی، الله تعالی است، اقراری حقیقی دانسته است به این اعتبار که این امر در نظر آنان با تدبیر برخی از شئون جهان هستی به وسیله خدایان کوچک منافاتی نداشته است. ایشان فرموده است:
اولین استدلال (2) 
از راهی اقامه شده که بت پرستان آن را معتبر می دانستند، چون بت پرستان از راه پرستش بت ها، اربابِ آن بت ها را می پرستیدند که به عقیده آنان، مدبّر عالم وجود بودند ... بنابر این، خدای سبحان استدلال بر توحید در ربوبیت را به رسول گرامی خود تلقین می کند و با فرمانِ قُلْ به او دستور می دهد که به صورت سؤال به مشرکین بگوید: مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ ...؟ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ
؛ «کیست که شما را از آسمان و زمین روزی می دهد ...؟ به زودی خواهند گفت: او الله تعالی است» و اعتراف خواهند کرد به اینکه همه تدبیرات جاری در انسان و غیر انسان به او منتهی می شود؛ چون بت پرستان چنین اعتقادی داشتند.(3)

1- کافی، ج 2، صص 12 و 13.
2- منظور، سؤال مطرح شده در آیه 31 سوره یونس است و به نظر مبارک ایشان، استدلال های دوم و سوم در آیات 34 و 35 مطرح شده است مترجم.
3- المیزان، ج 11، صص 4 ع- 51.

بنابراین، چنان که ملاحظه می کنید، اقرار مشرکان که در آیات به آن تصریح شده، اقرار به ربوبیت الله عزوجل است، اما اقرار به توحید خدا در ربوبیت نیست و آنها از این جهت در پاسخ، از الله نام برده اند و از دیگر خدایانی که آنها را نیز در هستی منشأ اثر می دانند، نام نمی برند که یا الله را بزرگ تر از آنان می دانستند و یا او را خدایی می دانند که همه این تدبیرها به او منتهی می شود؛ چون به پندار آنان، او پدر است و خدایان دیگر، فرزندانش.
در میان قُدَما نیز مفسرانی هستند که اقرار مشرکان را به مانند صاحبان دیدگاه تکفیری تفسیر کرده اند. مثلا «طبری» که از قدماست، در تفسیر آیه: فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛ «پس برای خدا همتایانی قرار ندهید درحالی که خود می دانید» (بقره: 22) می نویسد:
گمان می کنم آنچه «مجاهد» (1) را وادار کرده که با تأویلِ این آیه، خطاب آیه را به اهل تورات و انجیل و نه دیگر مشرکان نسبت دهد، این گمان بود که مشرکانِ عرب چون منکر وحدانیت خدا بودند و در مقام عبادت و بندگی، دیگران را با او شریک می کردند، الله را خالق و رازق هستی نمی دانستند. البته این هم نظری است، اما خدا که ثنایش با شکوه باد، در کتاب خود از حال مشرکان عرب خبر داده است که آنها مُقِرّ به وحدانیت خدا بوده اند و تنها

1- مجاهد بن جبر متوفای 103. ق از مفسران اهل سنت است. محمد بن سعد در الطبقات الکبری، وی را در طبقه دوم از راویان از عمر بن خطاب از اهل مکه ذکر کرده است. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 5، ص 466. وی در روایتی در تأویل آیه وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ گفته است: «و شما می دانید که در تورات و انجیل، شریکی برای خدا نیست.» مترجم.

شرک در عبادت او داشتند و چنین بود که فرمود: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ؛ «و اگر از آنها بپرسی چه کسی ایشان را آفریده است؟ قطعاً خواهند گفت: الله». پس با توجه به اینکه عرب به وحدانیت خدا و اینکه او آفریننده و روزی دهنده مخلوقات است، باور داشت تأویل مناسب برای آیه: وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ همان است که «ابن عباس» و «قتاده» گفته اند که مخاطب این آیه، هر مکلّفی است که از وحدانیت خدا و اینکه شریکی برای او در میان خلقش نیست، آگاه باشد، اما در عین حال، در مقام عبادت، دیگران را با وی شریک کند. (1)
ما بطلان این نظریه را پیش تر بیان کردیم. با این حال، حتی اگر تسلیم شویم و این نظریه را بپذیریم، اعتقادِ صاحبان این دیدگاه- که موجب گمراهی مسلمانان شده است- مبتنی بر این مقدمه نیست؛ چون حتی با ملاک های خودشان هم این نظریه هیچ ربطی به صادر کردن حکم به شرک یک مسلمان ندارد و این نظریه را تنها به عنوان زمینه سازی برای دیگر اهداف خود مطرح می کنند. پس فرقی نمی کند که ثابت شود مشرکان به وحدانیت خدا در ربوبیت اقرار داشتند یا ثابت نشود؛ چون صاحبان این دیدگاه، شرک را شرک در الوهیت می دانند و این نوع شرک ممکن است هم از کافری که به شهادتین شهادت نمی دهد، صادر شود و هم از مسلمانی که به شهادتین شهادت می دهد. همه اینها فقط شرک در الوهیت دارند نه ربوبیت. و بر این اساس، در فصل بعد به بحث درباره حقیقت ادّعای اینها در تحقق شرک در الوهیت در مسلمانان می پردازیم

Share