راز بصيرت مقام معظم رهبري«حفظه الله»

مقام معظم رهبري«حفظه الله» در رابطه با مبنا قراردادن حضرت امام مي فرمايند:

امام خمينی، شخصيتی آن چنان بزرگ بود كه در ميان بزرگان و رهبران جهان و تاريخ، به جز انبياء و اوليای معصومين(علیهم السلام)، به دشواری می توان كسی را با اين ابعاد و اين خصوصيات تصور كرد.آن بزرگوار، قوّت ايمان را با عمل صالح، و اراده ی پولادين را با همت بلند، و شجاعت اخلاقی را با حزم و حكمت، و صراحت لهجه و بيان را با صدق و متانت، و صفای معنوی و روحانی را با هوشمندی و كياست، و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعيت، و ابهت و صلابت رهبری را با رقّت و عطوفت و خلاصه بسی خصال نفيس و كمياب را كه مجموعه ی آن در قرن ها و قرن ها به ندرت ممكن است در انسان بزرگی جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصيت آن عزيزِ يگانه، شخصيتی دست نيافتنی، و جايگاه والای انسانی او، جايگاهی دور از تصور و اساطيرگونه بود.[1]

مقام معظم رهبري با اين طور توصيف کردن امام مي خواهند روشن کنند نسبت ايشان با امام بر اساس اين تعريف است و نه تنها با اين توصيف جايگاه خود را مشخص کردند، راز بصيرت خود را نيز روشن نمودند، به اين صورت که بر همه ي ابعاد شخصيت امام تأکيد دارند. حتماً مي دانيد که مقام معظم رهبري به اين که فلسفه خوانده باشند مشهور نيستند - وگرنه انصافاً خوب فلسفه خوانده اند[2]- ولي با اين همه با توجه به صدرايي بودنِ تفکر امام مي فرمايند: «امام چکيده  و زبده ي مکتب صدرايي است، نه فقط در زمينه ي فلسفي اش، در زمينه ي عرفاني هم همين طور است».[3] چرا اينقدر اصرار دارند انديشمندان و علماء حوزه وارد مباحث فلسفه و عرفان شوند و در سفر اخيرشان به قم باز اصرار کردند بر اين که بايد فلسفه و عرفان در حوزه ها رونق پيدا کند؟ جز اين است که از اين طريق مي خواهند جوانب فلسفي و عرفاني مکتب حضرت امام«رضوان الله تعالي عليه» به طور فعال در صحنه باشد؟ اين ها همه حکايت از آن دارد که مقام معظم رهبري مي خواهند مثل خودشان که مبادي فکري خود را از امام گرفته اند، جامعه نيز به حضرت امام متصل گردد. آيا اين که ايشان خود را اين طور متصل به حضرت امام نمودند موجب نشد نسبت به بقيه موفق تر عمل کنند؟ آيا اين نشان نمي دهد خداوند مسير بصيرت و رستگاري ما را در پذيرش همه جانبه ي حضرت امام قرار داده و بايد سلوک خود را در ذيل انديشه و شخصيت امام محقق کنيم؟ اجازه دهيد ادامه ي بحث در جلسه ي بعد مطرح شود.

«والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته»

----------------------------------------------------

[1] - مقام معظم رهبري«حفظه  الله»  در اولين پيام خود پس از رحلت امام، در تاريخ 18/3/1368.

[2] - جناب آقاي دكتر حداد عادل در رابطه با آشنائي رهبر انقلاب با فلسفه مي فرمايند: درباره ي آشنايي آيت الله خامنه اي با حوزه ي فلسفه- چه فلسفه ي غرب و چه فلسفه ي اسلامي- من يك جمع بندي اجمالي از جايگاه فلسفه در ذهن ايشان دارم. ايشان برخلاف اين كه از حوزه ي مشهد برخاسته اند، نظر رايج در حوزه ي مشهد نسبت به فلسفه ي رسمي را ندارند. در حوزه ي مشهد- نگاهي كه به مكتب تفكيك موسوم شده- با فلسفه بر سر لطف نيستند؛ البته به درجات گوناگون. آقاي خامنه اي هم به همان حوزه تعلق دارند و در آن جا نشو و نما كرده اند اما نظر منفي نسبت به فلسفه ي اسلامي پيدا نكرده اند؛ بلكه نظر مثبت دارند. ايشان در فلسفه، به اعتباري، فرزند فكري علامه ي طباطبايي هستند، نه فرزند آقاشيخ مجتبي قزويني كه البته بسيار براي اين بزرگوار احترام قائل هستند. ايشان به من مي فرمودند ما در محضر آقاشيخ مجتبي دوتا درس مي خوانديم. ساعت اول ايشان فلسفه و منطق به ما درس مي داد؛ خيلي دقيق، درست و فني. ساعت بعد همان حرفها را مطابق نظريه ي مكتب تفكيك رد ميكرد. بنابراين آقاي خامنه اي هردو نگاه را در حوزه ي مشهد تجربه كرده است. ولي خطي كه ايشان دنبال كرده و نسبت به آن نظر دارد، خط يا مشرب فلسفي علامه ي طباطبايي و آقاي مطهري است. ايشان بار اولي كه ميخواستند در سال 1360 رئيس جمهور شوند، در تلويزيون راجع به خودشان صحبت كردند. آن جا ايشان به نحوه ي استفاده خودشان از محضر علامه ي طباطبايي اشاره مي كنند. اصولاً يكي از جهاتي كه ايشان با آقاي مطهري آن همه رفاقت، انس، همكاري و همفكري داشتند، همين هم افقي و ديد مشترك نسبت به فلسفه ي اسلامي است. البته ايشان تاكنون اثر فلسفي اي ننوشته اند و درس فلسفه هم داير نكرده اند اما فلسفه ي اسلامي را خوب ميدانند. هنگامي كه ايشان رئيس جمهور بودند، گاهي ما در حضور ايشان جلساتي داشتيم تا مشخص كنيم در كتاب هاي معارف اسلامي دانشگاه چه مطالبي بايد بيايد؟ و چگونه بايد اين كتاب ها را نوشت؟ بحثهاي كلي زياد بود. يك روز بحث به مسائل خاص، فني و دقيق فلسفه كشيده شد. اشخاصي كه آن جا بودند- برخي دانشگاهي و برخي ديگر حوزوي- كساني بودند كه بالفعل مشتغل به فلسفه بودند. آن زمان هم دوران سخت جنگ بود و مرتباً اخبار خوش و ناخوش جنگ حتي در ميانه ي جلسات اينچنيني به آقا ميرسيد. گاهي در ضمن جلسات پوشه ا ي به دست ايشان ميدادند و خبر مي رسيد كه مثلاً يك هواپيما سقوط كرده يا يك حمله اي عليه ما شروع شده است. ايشان اين گونه اشتغالات ذهني بسيار داشتند اما به آن مباحثه ي فلسفي وارد شدند و من ديدم كه كاملاً حاضرالذهن هستند و با استدلال خوب و روشن ديدگاهشان را مطرح كردند. انگار كه هيچ كار ديگري غير از آموزش فلسفه ندارند! اين براي من خيلي تعجب آور بود و نشان مي داد كه ايشان فلسفه ي اسلامي را خوب خوانده و فهميده اند و به آن اعتقاد دارند. از نشانه  هاي ديگر اهميتي كه ايشان به فلسفه ي اسلامي ميدهد، تشويق طلاب است نسبت به جدي گرفتن فلسفه و كلام اسلامي و نيز كمك به مؤسساتي كه فلسفه ي اسلامي را آموزش مي دهند و يا در اين حوزه پژوهش مي كنند كه يكي از آن ها "بنياد حكمت اسلامي صدرا"ست كه با حمايت ايشان تأسيس و فعال شده است.ايشان ضمن آن كه توجه دارند كه در مواجهه با تمدن غرب، صرفاً استناد به نقل كارساز نيست و بايد در اين ميدان چهر  ه ي عقلاني و استدلالي تمدن اسلامي به ميدان بيايد، اعتقادشان به فلسفه ي اسلامي، صرفاً از باب محاجه و احتجاج و رفع شبهه نيست و نگاه ابزاري به فلسفه و ترويج آن ندارند...(پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله خامنه اي 1/1/1388)

حضرت آيت‏الله خامنه‏ای رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت همايش جهانی بزرگداشت صدرالمتالهين، پيامی صادر كردند كه نشان از آگاهي کامل ايشان از مکتب ملا صدرا دارد. ايشان مي فرمايند: حوزه‏های فلسفی ايران لااقل در سه قرن اخير - يعنی تقريبا از صد سال پس از تأليف كتاب اسفار تا كنون - يكسره از آراء فلسفی صدرالمتالهين تغذيه شده و كتاب ها و آراء مهم او - كه بسياری از آنها حداقل در قالب استدلالی و عقلانی‏اش از ابتكارات اوست - محور درس و تحقيق و شرح و تنقيح بوده است... در اين مدت بيشترين مشعل داران فلسفه‏ی الهی در ايران، دنباله روان و شارحان فلسفه‏يی به شمار می‏روند كه او با نبوغ و ابتكار خود همچون ناسخ شيوه‏های معروف مشايی و اشراقی، و مشتمل بر همه‏ی برجستگي های آن، بنيان نهاد و مبانی آن را در هزاران صفحه با تقرير رسا و پرجاذبه‏ی خويش، تبيين كرد. .. مكتب فلسفی صدرالمتالهين همچون شخصيت و زندگی خود او، مجموعه‏ی در هم تنيده و به وحدت رسيده‏ی چند عنصر گرانبها است. در فلسفه‏ی او از فاخرترين عناصر معرفت يعنی عقل منطقی، و شهود عرفانی، و وحی قرآنی، در كنار هم بهره گرفته شده، و در تركيب شخصيت او تحقيق و تأمل برهانی، و ذوق و مكاشفه‏ی عرفانی، و تعبد و تدين و زهد و انس با كتاب و سنت، همه با هم دخيل گشته، و در عمر علمی پنجاه‏ساله‏ی او رحله‏های تحصيلی به مراكز علمی روزگار، با مهاجرت به كهك قم برای عزلت و انزوا، و با هفت نوبت پياده احرامی حج شدن، همراه گرديده است. همانگونه كه فلسفه‏ی صدرايی - كه خود او بحق آن را حكمت متعاليه ناميده - در هنگام پيدايش خود، نقطه‏ی اوج فلسفه اسلامی تا زمان او و ضربه‏يی قاطع بر حملات تخريبی مشككان و فلسفه‏ستيزان دورانهای ميانه‏ی اسلامی بوده است، امروزه پس از بهره‏گيری چهارصدساله از تنقيح و تحقيق برجستگان علوم عقلی، و نقد و تبيين و تكميل در حوزه‏های فلسفه، و ورز يافتن با دست توانای فلاسفه‏ی نامدار حوزه‏های علمی بويژه در اصفهان و تهران و خراسان، نه تنها استحكام بلكه شادابی و سرزندگی مضاعفی گرفته و می‏تواند در جايگاه شايسته‏ی خود در بنای فرهنگ و تمدن، بايستد و چون خورشيدی در ذهن انسان ها بدرخشد و فضای ذهنی را تابناك سازد. مكتب فلسفی صدرالمتالهين همچون همه فلسفه‏ها در محدوده‏ی مليت و جغرافيا نمی‏گنجد و متعلق به همه‏ی انسان ها و جامعه‏ها است. همواره همه بشريت به يك چهارچوب و استخوان بندی متقن عقلايی برای فهم و تفسير هستی نيازمندند. هيچ فرهنگ و تمدنی بدون چنين پايه‏ی مستحكم و قابل قبولی نمی‏تواند بشريت را به فلاح و استقامت و طمأنينه‏ی روحی برساند و زندگی او را از هدفی متعالی برخوردار سازد . و چنين است كه به گمان ما فلسفه‏ی اسلامی بويژه در اسلوب و محتوای حكمت صدرايی ، جای خالی خويش را در انديشه‏ی انسان اين روزگار می‏جويد و سر انجام آن را خواهد يافت و در آن پابرجا خواهد گشت. ما ايرانيان بيش از همه به اين فلسفه الهی وامدار و بيش از همه در برابر آن مكلفيم. دوران ما با دميدن خورشيدی چون امام خمينی كه يگانه‏ی دين و فلسفه و سياست و خود يكی از صاحب نظران برجسته در حكمت متعاليه بود، و نيز با حوزه‏ی درسی و تحقيقی پربركت حكيم علامه‏ی طباطبايی كه استاد يگانه مبانی ملاصدرا در طول سی سال در حوزه‏ی قم به شمار می‏رفت، و تلاش تلامذه و هم دوره‏های آنان، بی‏شك دوره‏ی با بركتی برای فلسفه ي الهی است. و اكنون برپايی اين گردهمايی بزرگ از فرزانگان ايرانی و غيرايرانی مژده‏ی آگاهي های ژرف تر و گسترده‏تری در باب فلسفه ي ملاصدرا می‏رساند. شايد اين يكی از موجباتی شود كه مسير مستقيم و تكاملی و نامتناقض فلسفه كه از مميزات فلسفه‏ی اسلامی به ويژه پس از روشن شدن مشعل حكمت صدرايی است، در ذهن انديشوران و فيلسوفان غرب، با مسير پرتقاطع و پرتناقض و پرنشيب و فراز فلسفه غربی در همين چهارصد سال مقايسه شود و فرصت تازه‏ای برای نقد و بحث در باشگاه جهانی معرفت و استدلال عقلانی، فراهم آيد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏. سيد علی خامنه‏ای(1/3/1378)

آيت الله خامنه ای از سال 1337 تا 1343 در حوزه ي علميه ي قم به تحصيلات عالی در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگاني چون مرحوم آيت الله العظمی بروجردی، امام خمينی، شيخ مرتضی حائری يزدی و علامه طباطبائی«رحمة الله عليهم» استفاده کردند.

[3] - 8/9/86

Share