مقدمه محقّق

بسم اللّه الرحمن الرحيم  حمد و سپاس خداوندى را كه به ما هستى بخشيد و از نعمت بزرگ هدايت برخوردار ساخت.

تسبيح و تقديس پروردگارى را كه طريق معرفت و كمال را به ما شناساند و بر سعادت دنيا و آخرت راهنمائى نمود.

اخلاص و بندگى معبودى را كه تمام وسائل ترقى و تكامل را در اختيار ما نهاد و ما را مختار در انتخاب راه قرار داد و «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» [1] فرمود.

سلام و صلوات بى پايان بر پيامبران بزرگ الهى، و معلّمان آگاه بشريت و مخصوصا بر خاتم آنان حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى «صلوات اللّه عليه و آله» درود و سلام خالصانه نثار امامان معصوم و رهبران دلسوز و جانشينان بر حق خاتم المرسلين، سيّما خاتم الاوصياء حضرت بقية اللّه الاعظم عليه السلام و منّ اللّه علينا بظهوره.

امّا بعد، ترديدى نيست كه غرض از خلقت عالم، تكامل و ترقى موجود برتر آفرينش يعنى انسان مى باشد، و آيه شريفه  «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[2]» را در تفسير فرموده اند كه «اى ليعرفون» و غايت كمال انسانى نيز همان عرفان است و سير و سلوك راه وصول به آن، و كتاب حاضر چنين طريقى را به شيفتگان و طالبان مى آموزد.

بنده حقير را بضاعت مزجاة است و صلاحيت براى سخن گفتن در اين زمينه مفقود، و خميرمايه نظر عميق در وادى نور و كمال و عرفان غير موجود، و تنها آنچه ممكن است بر گرفتن خوشه اى از اين خرمن پرفيض و برداشتن ره توشه اى براى اين حركت إلى اللّه مى باشد، و لذا جز تنظيم و آماده سازى مباحث، و تحقيق و يافتن آيات و روايات مورد استناد در اين كتاب و درج آنها در پاورقى، و قرار دادن فهرست بر آن، و مقابله با نسخ خطى قدمى بر نداشتيم، باشد كه مورد توجه مولايمان حضرت مهدى ارواحنا فداه قرار گيرد.

شخصيت نويسنده:

اوصاف اين يگانه مرد عجيب نه بدان حدّ است كه در حيّز احصا آيد، اما به حكم (ما لا يدرك كلّه لا يترك كله) آنچه را تمام نتوان دريافت از اصل ترك نبايد كرد گوئيم: او مردى است كه همه طوائف و فرق اسلام به عظمت و بزرگى او گواهى دادند، قاضى نور اللّه فرمايد: فيلسوفى كه روان افلاطون و ارسطو به وجود او مفاخرت و مباهات جويند، و زبان حال أبو على سينا شكر مساعى جميله او گويد، عقل فعال در اشراق طفل راه او است، و مشكلات ارباب كمال موقوف به يك نگاه او است.[3] او در جمادى الاولى سال 597 در طوس (از استان خراسان) به دنيا آمد، نام پدرش محمد بن الحسن طوسى بود. نامش محمد[4]، كنيه اش أبو جعفر، و ملقب به نصير الدين بود.

در عقليات شاگرد فريد الدين داماد[5] و در شرعيات شاگرد پدر بزرگوار خود[6]، و در رياضيات شاگرد كمال الدين يونس موصلى بود، و در كليه علوم زمان به درجات عالى نائل آمد.

او مدتى بخاطر آنكه مورد خشم و غضب ناصر الدين عبد الرحيم بن أبي منصور، حاكم قهستان كه از امراى اسماعيليه بود قرار گرفته و در قلاع اسماعيليه محبوس بود، و در آن ايام بود كه بيشتر تحريرات رياضى او و شرح اشارات و اساس الاقتباس نوشته شد، و بالاخره در حدود سال 654 با پيروزى هلاكوخان بر اسماعيليان و فتح قلاع اسماعيليه، خواجه نجات پيدا كرد[7]، اما گرفتار دربار هلاكوخان مغول شد ولى از آن فرصت به خوبى استفاده كرد، آنان را نصيحت و هدايت مى فرمود و شر آنان را از شيعه بازداشت، و خود به ترويج دين شيعه و شرح كتب فلسفى و رياضى پرداخت، آنگاه رصدخانه در مراغه مرتب ساخت[8]. و در همان محل كتابخانه اى كه مشتمل بر چهار صد نسخه كتاب بود فراهم كرد[9].

او در آخرين سفرى كه در سال 672 با جمعى از شاگردانش به بغداد رفت بيمار شد و در همان جا درگذشت، و طبق وصيت خودش در كاظمين پائين پاى دو امام بزرگوار به خاك سپرده شد.

در تاريخ فوت او گفته اند:

نصير ملت و دين پادشاه كشور فضل                            يگانه اى كه چو او مادر زمانه نزاد

به سال ششصد و هفتاد و دو به ذى الحجه                  بروز هيجدهم در گذشت در بغداد[10]

آثار نويسنده:

نوشته ها و آثار بسيارى براى اين محقق بزرگ ذكر شده كه در يك جمله مى توان گفت كه آن تأليفات بيش از يك صد و بيست جلد[11] و بنا بر نقلى بيش از يك صد و هشتاد جلد مى باشد[12] و از آن جمله است:

آداب المتعلمين، اثبات بقاء النفس الانسانية، اثبات الواجب تعالى، اخلاق ناصرى، اساس الاقتباس، الامامة، اوصاف الاشراف، تجريد الكلام، تجريد المنطق، تحرير اصول الهندسة و الحساب، تحرير ظاهرات الفلك، تحرير الكتب السبعة، تحرير المجسطى، ديوان، كشف القناع عن اسرار القطاع، مبدأ و معاد، المقنعة في العقائد، و ...

در مقدمه كتاب اساس الاقتباس بطور تفصيل پيرامون آثار متعدد خواجه نصير الدين بحث شده و گفته شده كه بعضى از آثار او به زبانهاى لاتينى، روسى و تركى ترجمه شده است.[13]

جايگاه كتاب حاضر در «الذريعة»:

 «اوصاف الاشراف في السير و السلوك، فارسى، لسلطان الحكماء المحقق الطوسى نصير الدين محمد بن الحسن المتوفى سنة (672) اوله (سپاس بى قياس بارخداى را كه عقل را قوه اطلاع). الّفه بعد الاخلاق الناصرى، باشارة محمد بن بهاء الدين محمد الجوينى، مرتبا له على ستّة ابواب:

1- فى بداية الحركة و لوازمها 2- فى قطع عوائقها و موانعها 3- فى نفس الحركة و السير 4- فى الاحوال الّتى تعرض في اثناء السير 5- فى ما يعرض بعد السير 6- فى نهاية الحركة و السير طبع به ايران، و عندنا منه نسخة بخط جدى المولى محمد رضا بن الحاج محسن بن الحاج محمد بن المولى على اكبر بن الحاج باقر الطهرانى المتوفى بها سنة 1275 و المحمول طريا إلى وادى السلام» [14]

مقابله با نسخ خطى و چاپى:

1- يك نسخه خطى كه مورد مقابله قرار گرفته، نسخه موجود در كتابخانه آيت الله العظمى نجفى مرعشى- مد ظله العالى- است كه ظاهرا در تاريخ (16 رجب 1064) نوشته شده است و ما آن را با رمز (ن) مشخص كرده ايم.

2- نسخه عكسى كه در سال (1306 ش دولتى آلمان در برلين به چاپ رسيده است و به عنوان اساس كار قرار گرفت.[15]

3- نسخه خطى موجود در كتابخانه آيت الله العظمى گلپايگانى (مد ظله العالى) كه تاريخ كتابت آن معلوم نيست و آن را با رمز (گ) مشخص نموديم.

4- نسخه اى كه در حدود سال 1345 شمسى توسط كتابفروشى اسلاميه چاپ عكسى شده كه متن عربى هم به همراه دارد[16]، و ظاهرا اين نسخه تفاوت چندانى با نسخه دوم ندارد و احتمالا از روى همان نسخه افست شده است.

در اينجا بر خود لازم مى دانم از بذل عنايات مسئولين محترم كتابخانه هاى فوق و مخصوصا از آيت الله زاده هاى محترم گلپايگانى و نجفى مرعشى كه بدون هيچ گونه تكلفى نسخ خطى فوق را در اختيارم قرار دادند صميمانه سپاسگزارى كرده و اجر و پاداش اخروى براى آن بزرگواران از خداوند متعال خواستار باشم.

از خداى بزرگ مى خواهيم توفيق گام برداشتن در اين راه سخت و دشوار، امّا پرفايده و سرنوشت ساز به همه ما عنايت كند و ما را از بندگان شايسته خود قرار دهد و توفيق درك حضور پرفيض امام زمان حضرت بقية اللّه- ارواحناه فداه- را كرامت فرمايد.

                                                                             بهار 1368 سيد مهدى شمس الدين

---------------------------------------------------------
[1] انسان- 3.

[2] ذاريات- 56.

[3] شرح تجريد شعرانى- 14.

[4] پدرش نام خود را بر خواجه گذاشت.

[5] كه او با چهار واسطه شاگرد بو على سينا بود.

[6] كه او با يك واسطه شاگرد سيد مرتضى علم الهدى بود.

[7] اساس الاقتباس- مقدمه- 15.

[8] شرح تجريد شعرانى- 15.

[9] اساس الاقتباس مقدمه- ص 18.

[10] اساس الاقتباس- مقدمه- ص 18.

[11] معجم مؤلفى الشيعة- 263.

[12] اساس الاقتباس- مقدمه ص 18.

[13] اساس الاقتباس- 18.

[14] الذريعة 2- 477.

[15] چاپ مجددى از روى همين نسخه در سال 1336 نيز شده كه آن هم مورد مقابله قرار گرفت و در اين نسخه مقدمه اى از آقاى كيوان سميعى درج شده است.

[16] اين نسخه با مقدمه آقاى محمد مدرسى چاپ شده است.

Share