فصل دوّم (در ثبات)

قال اللّه سبحانه و تعالى: «يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ»».[1] ثبات حالتى است كه تا با ايمان مقارن نشود طمأنينه نفس كه طلب كمال مشروط به آن است ميسّر نگردد، چه هر كس كه در معتقد خويش متزلزل باشد طالب كمال نتواند بود، و ثبات ايمان عبارت از حصول جزم [2] است به آنكه كاملى و كمالى هست، و تا اين جزم [3] نباشد طلب كمال صورت نبندد، و عزم طلب كمال و ثبات در عزم تا حاصل نشود سلوك ممكن نباشد، و صاحب عزم بى ثبات  «كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّياطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرانَ»[4] باشد، بل متحيّر را خود عزم نباشد، و تا جازم يك جهت معيّن نشود[5] حركت و سير و سلوك از او واقع نگردد، و اگر حركتى كند اضطرابى و ترددى بى حاصل باشد كه آن را فايده و ثمر نباشد.

و علّت ثبات، بصيرت باطن باشد به حقيقت معتقد خويش، و وجدان لذّت اصابت، و ملكه شدن آن حالت باطن را بر وجهى كه زوال نپذيرد، و به اين سبب صدور اعمال صالحه از اصحاب آن ثبات، دايم و ضرورى باشد.

----------------------------------------

[1] إبراهيم- 27.

[2] ن و گ: عزم.

[3] ن و گ: عزم.

[4] انعام- 71

[5] ن و گ: چه تا يك جهت معيّن نشود.

Share