تعريف اخلاق

ماده «خَلق» (بالفتح) به معناي صورت ظاهري است و «خُلق» (بالضم) به معناي صورت باطني است. صورت باطني انسان همچون صورت ظاهري اش داراي هيئت و ترکيبي زشت يا زيباست. راغب در مفردات هر دو را (خَلق و خُلق) در اصل يکي مي داند، لکن «خَلق» ( بالفتح) را مخصوص شکل ها و هيئت هايي مي داند که باچشم و بصر درک مي شوند و «خُلق» (بالضم) را به سجايا و قوايي که با بصيرت قابل درک اند.[1]
مجمع البحرين «خُلق» (بالضم) را به سجيه و کيفيت نفساني که افعال از آن به آساني صادر مي شود، معنا کرده  است.[2]
علماي اخلاق براي آن تعاريفي ذکر نموده اند. ابن مسکويه چنين مي گويد:«خلق همان حالت نفساني است که انسان را به انجام کارهايي دعوت مي کند، بي آنکه نياز به تفکر و انديشه داشته باشد.»
پس سلسله صفاتي که در نفس و روح انسان ثابت و ريشه دار است و به صورت ملکه شده و به راحتي منشأ صدور اعمال خوب يا بد مي شود، اخلاق ناميده مي شود. گاهي اين افعال و اعمال شرعاً و عقلاً پسنديده است که به آن اخلاق نيکو و گاهي ناپسند است که به آن اخلاق بد مي گويند.[3]

-------------------------------------------

[1] مفردات راغب، ص159، ماده«خلق»

[2] مجمع البحرين، ج1، ص693، ماده«خلق»

[3] اخلاق شبر، ص31و درسهاي اخلاق اسلامى، محمدي گيلانى، ص23و اخلاق در قرآن، مکارم شيرازى، ج1، ص24.

Share