ريشه اعتراض ها

ذات شما از آن جهت كه روح است و مقامش، مقام ارتباط بي واسطه با حق است، مي خواهد فقط خودش باشد و نسبت به هر پيشنهادي كه او را از اين مقام منصرف يا محروم كند، بالأخره اعتراض مي كند. هر جرياني كه ما را در مسير رسيدن به اصل اصيل خودمان وارد نكند، دير يا زود مورد بي توجهي ما قرار مي گيرد، حالا صورت خارجي اين بي توجهي شكل هاي گوناگون دارد، يكي ممكن است غُر بزند، دیگری فحش بدهد، دیگری غصه بخورد، يكي عكس العملش از اين كه به مقصد خود نزديك نشده است اين است كه سر شما داد مي زند. ما بايد در تحليل اين عكس العمل هاي اعتراض آميز، اول نگران روان شخص معترض باشيم كه گرفتار يك جهنم در درون خودش شده است و سپس شاهد عكس العملِ او باشيم که به زمين و زمان بد و بي راه مي گويد.

وقتي مشخص شد آفت از بين بردن رابطة انسان با عالم قدس، آفت كمي نيست كه بتوان ساده از آن عبور كرد، و روشن شد كارهايمان بدون راه و رسمِ اتصال به عالم قدس نه تنها نتيجه نمي دهد بلكه مشكلاتي را هم به بار مي آورد. پس بايد نسبت به آفت شبه قدسي كردن فعاليت ها بسيار حساس باشيم و بدانيم همواره بايد جنبه هاي قدسي كار را مورد توجه قرار دهيم و سعي كنيم جهت  فعاليت ها را به سوي عالم قدس سوق دهيم.

همان طور که در جلسة گذشته عرض شد؛ ما فكر مي کنيم وقتي معني روايت «اَلنِّظَافَةُ مِنَ الْاِيمَان» را در حدّ بهداشت بدن پايين آورديم به کار ساده اي دست زده ايم و آثار و تبعات آن هم ساده خواهد بود، غافل از اين كه با اين كار جهت قلب ها را از عالم قدس به سوي عالم ماده تغيير داده و عملاً سير به سوي اصل اصيل انسان را منقطع نموده و كاري را كه زمينه ارتباط با عالم قدس است، به كاري تبديل كرده ايم كه عامل ارتباط بيشتر با دنياست، و نمي دانيم اين به خودي خود يك نوع پيامبركشي است، كاري كه خداوند در مورد يهود مطرح مي كند و مي فرمايد: «لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلاً كُلَّمَا جَاءهُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُواْ وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ»؛[1]

ما از بني اسرائيل سخت پيمان گرفتيم و به سويشان پيامبرانى روانه كرديم، هر بار که پيامبرى چيزى بر خلاف دلخواهشان برايشان آورد، گروهى آن ها را تكذيب مى كردند و گروهى آن ها را مى كشتند.

حالا هم وقتي جهت دين پيامبران را عوض كنيم، در واقع آن پيامبران را به قتل رسانده ايم. يهوديان كه شديداً تحت تأثير حسّ و ظاهربيني قرار داشتند، غفلت كردند که پيامبران آمده اند تا انسان ها را از ظاهربيني رها كرده و به عالم قدس و معنويت وصل كنند و بايد تمام دستورات پيامبرانِ خدا را در رابطه با هدف قدسي کردن انسان ها، ارزيابي نمايند. آري؛ چون از اين مسئله غفلت كردند، آن هايي هم كه وارد دين شدند قالب اعمال را گرفتند ولي قلب آن را عوض كردند.

وقتي پيام اصلي دين فراموش شود، دين جنبة «شبه قدسي» به خود مي گيرد، و اين به جهت آن است كه غفلت مي شود دين آمده است تا انسان ها به عالم قدس و معنويت وصل شوند و تمام دستوراتش را در راستاي همين هدف طرح كرده است.

طبيعي است كه بايد انسان كثيف نباشد و بهداشت را رعايت كند، ولي آيا مي توان گفت: هر چيزي كه حرام است از همان چيزهايي است كه ميكروب  دارد و ضد بهداشت است؟ يا بسياري از حرام هاي خدا از آن جهت حرام است که جهت روحاني ما را مختل مي كند و قرب الهي ما را از بين مي برد. دين مي فرمايد: نظافت؛ نصف ايمان است. يعني اگر روح و قلب خود را از خبائث و رذايل اخلاقي پاك كني، نصف راه را رفته اي، بعد از اين كه از رذائل اخلاقي آزاد شدي، بايد انگيزه ها و معارف خود را تقويت نمايي تا روح تو به راحتي به سوي حقايق سير كند، و چون موانع اخلاقي را برطرف كردي، سير رسيدن به حقايق، سرعتِ مناسب خود را به دست مي آورد.

---------------------------------------------------------

[1]  - سوره مائده، آيه70.

Share