فصل چهل و ششم: مسائل پزشکی

فصل چهل و ششم: مسائل پزشکی

مسائل مربوط به تشخیص و درمان

سؤال 1386- اگر تشخیص بیماری به درستی صورت گیرد ولی داروی مؤثّر در دسترس نباشد و یا بسیار گران باشد و بیمار قادر به تهیّه آن نباشد، آیا پزشک معالج ملزم به تهیّه آن دارو به هر طریق ممکن برای بیمار می‌باشد؟
جواب: اگر جان بیمار در خطر باشد و طبیب قدرت بر آنچه گفته شد داشته باشد، لازم است و هرگاه یکی از این دو شرط حاصل نباشد واجب نیست.
سؤال 1387- اگر پزشک به خاطر فراموشی انواع و علائم بیماریها- به خاطر گستردگی موضوع- بیماری شخص را تشخیص ندهد و لذا نداند داروی مناسب چیست و در نتیجه اصلا دارویی تجویز نکند در صورتی که بیماری تشدید و یا منجر به مرگ گردد، این پزشک در چه حدّی مسئول است؟ (در صورتی که امکان ارجاع به متخصص باشد).
جواب: وظیفه‌اش آن است که دخالت نکند و او را به فرد آگاهتری هدایت نماید.
سؤال 1388- اگر فرصت و امکان آزمایش وجود داشته باشد امّا به دلایل دیگری همانند: الف) عدم قدرت بیمار بر پرداخت هزینه‌ای که به او تحمیل می‌شود ب) نبودن امکانات مورد نیاز ج) نداشتن وقت کافی از ناحیه بیمار، آزمایشات لازم صورت نگیرد، در این صورت وظیفه پزشک چیست؟
جواب: اگر بدون آزمایش تشخیص بیماری ممکن نیست باید به سراغ آن برود (مگر اینکه وقت کافی موجود نباشد) و اگر تشخیص بیماری طبق موازین داده شده، و آزمایش برای اطمینان بیشتر است وجوبی ندارد.
سؤال 1389- اگر بدانیم یا احتمال بدهیم که یک بیمار در اثر یک بیماری خاصّی مثل برخی سرطانها بزودی خواهد مرد، آیا مجازیم فقط برای افزایش طول عمر وی هر چند به مدّت کوتاه روش‌های درمانی خطرناک و بسیار پرعارضه، مثل شیمی درمانی که گاهی عوارض آن بسیار شدیدتر از بیماری اوّلیه است را برای وی تجویز کنیم؟
جواب: در فرض مسأله دلیلی بر وجوب و جواز این گونه درمانها نداریم ولی اگر بیمار خودش با علم به این عوارض راضی بشود مانعی ندارد.
سؤال 1390- در بعضی از بیماریها، مثل برخی عفونتهای نه چندان مهم، پزشک جهت تسریع بهبودی بیمار، یا اطمینان از این که داروی تجویزی وی بسیار قوی است و در مورد خیلی از عفونتها می‌تواند مؤثّر باشد، و یا به خاطر این که از هزینه درمان بیمار و مراجعات مکرّر وی بکاهد، اقدام به تجویز داروهایی می‌کند که ضررهای آنها کاملا شدید بوده و به اثبات رسیده است و این در حالی است که شاید بتوان از طریق داروهای دیگری که ضرر بسیار کمتری دارند، ولی ممکن است با عدم اطمینان کامل و هزینه زیادتر همراه باشند بیمار را معالجه نمود. با چنین فرضی، بهترین کار چیست؟ انتخاب راه سریع و پرخطر یا راه کم خطر و احیاناً دیر تأثیر.
جواب: انتخاب راه دوّم لازم است.
سؤال 1391- گاهی اوقات مطمئن هستیم که یک بیماری، بیمار را به زودی خواهد کشت، از طرفی می‌دانیم که با یک عمل درمانی مثل جرّاحی ممکن است یا بیمار بهبودی نسبی و احتمالی پیدا کند و یا حتّی زودتر از موعد از دنیا برود، وظیفه ما در چنین حالتی چیست؟ اگر با این کار به تسریع مرگ بیمار کمک کنیم، آیا مدیون نیستیم؟ همچنین اگر اقدام به درمان نکنیم، آیا مسئول نیستیم؟ با توجّه به این که گاهی نتیجه کار کاملا نامشخص است.
جواب: اگر احتمال بهبودی، احتمال قابل توجّهی است باید اقدام کرد (با جلب رضایت بیمار) و اگر احتمال ضعیف است و احتمال خطر نیز وجود دارد اقدام نکنید.

 

ضمان طبیب

سؤال 1392- اگر پزشک بنا به اصرار بیمار، دارویی تجویز نماید و یا سایر اقدامات درمانی که مضرّ است انجام دهد، در صورت ایجاد عارضه، مسئول کیست؟
جواب: اگر پزشک اثر زیان‌بخش دارو را اعلام کند مسئولیتی در برابر عارضه ندارد و اگر اعلام نکند، مسئول است ولی در هر صورت پزشک باید مقاومت کرده و داروی مضرّ را به بیمار معرّفی نکند.
سؤال 1393- با توجّه به این که ممکن است جان بیمار به طور اورژانسی (فوری) در خطر باشد و زمانی جهت تعیین حساسیت فرد به دارویی خاص وجود نداشته باشد، اگر با تجویز دارو، بیمار به آن حساسیت پیدا کرده دچار عوارض شدید و یا مرگ شود، آیا پزشک معالج در قبال این عوارض مسئولیّتی خواهد داشت؟
جواب: باید از بیمار یا ولیّ او اجازه بگیرد و اگر دسترسی به آنها نیست ما به عنوان حاکم شرع در این گونه موارد ضروری به اطبّا اجازه می‌دهیم و ضامن نیستند. (به شرط اینکه دقّت کافی کنند)
سؤال 1394- اگر با توجّه به علوم امروزی، امکان تعیین حسّاسیّت یک دارو وجود نداشته باشد، آیا پزشک، در صورت ایجاد عارضه مسئول است؟
جواب: در صورتی که آن دارو منحصر به فرد، نباشد و بیمار جنبه اورژانسی نداشته باشد، استعمال آن دارو روی انسان جایز نیست، امّا اگر دارو منحصر به فرد است و استعمال آن ضروری به نظر می‌رسد و احتمال نجات بیشتر از احتمال خطر است باید آن را در مورد بیمار بکار ببرد.
سؤال 1395- به طور کلّی با توجّه به علوم امروزی اگر بدانیم یا احتمال بدهیم که نجات جان بیمار وابسته به مصرف داروهای خاصی می‌باشد که مضرّند و این مضرّات به احتمال قوی برای همگان رخ خواهد داد و با تجویز پزشک، شخص دچار یک یا چند مورد از این عوارض شود، آیا پزشک مسئول است؟
جواب: در صورتی که دارو منحصر به فرد باشد و تأثیر آن از زیانهای آن بیشتر است و پزشک چگونگی را به بیمار اعلام کند تجویز آن مانعی ندارد.
سؤال 1396- اگر دارو یا داروهایی، نه برای نجات جان بیمار بلکه جهت تسکین و مداوای ناراحتیهایی که باعث آزار بیمار می‌شوند همانند: تب، خارش، درد، زخم و … مصرف شوند و بدانیم یا احتمال دهیم که این داروها مؤثرند و با توجّه به این که اکثر داروهای مؤثر، در کوتاه مدّت یا درازمدت دارای عوارض زیادی می‌باشند، در صورت تجویز پزشک و ایجاد عارضه که گاهی بدتر از بیماری اوّلیّه می‌باشد، آیا پزشک مسئولیّتی به عهده خواهد داشت؟ (لازم به ذکر است شایع‌ترین و بیشترین تجویز دارو در چنین مواردی صورت می‌گیرد و لذا اهمیّت فراوانی دارد و از طرفی اگر بخواهیم درمان هیچ ضرری نداشته باشد گاهی اصلا هیچ درمانی نباید انجام دهیم).
جواب: اگر ضرر مهمّی نداشته باشد اشکالی ندارد زیرا داروها به هر حال عوارضی دارند، ولی اگر ضرر مهمّی داشته باشد تجویز آن جایز نیست مگر در صورت ضرورت شدید با کسب رضایت بیمار یا ولیّ او.
سؤال 1397- در صورتی که داروهای کاملا مؤثّر به هر علّتی در دسترس نباشند، آیا پزشک می‌تواند داروهایی را که احتمال می‌دهد مؤثّر باشند تجویز کند؟ در صورت عدم موفقیّت، آیا پزشک در قبال عوارض احتمالی این داروها یا هزینه بیهوده‌ای که بر بیمار تحمیل شده مسئول و مدیون است؟
جواب: اگر راه منحصر به استفاده از آن داروها باشد اشکالی ندارد، ولی باید بیمار را در جریان بگذارد و جلب رضایت کند.
سؤال 1398- با توجّه به گستردگی بسیار زیاد علوم پزشکی که واقعاً امکان فراگیری و به خاطر سپردن تمامی بیماریها و تمامی داروهایی که روی همه بیماریها مؤثّرند و نیز تشخیص عوارض آنها وجود ندارد، اگر پزشک به خاطر فراموشی بنا به حدس خود، چه در موارد اورژانس جهت نجات جان و یا تسکین آلام بیمار، سهواً اقدام به تجویز دارویی غیر مؤثّر به بیماری کند که بیمار را متحمّل هزینه بیهوده و یا عوارض جانبی کند، در این صورت آیا پزشک مسئول و مدیون است؟ (در صورتی که امکان ارجاع به متخصّص دیگری هم نباشد)
جواب: از جواب مسأله بالا معلوم شد.
سؤال 1399- اگر به خاطر کمبود امکانات لازم برای تشخیص کامل، تشخیص ممکن نگردد و مداوای لازم صورت نگیرد و بیماری تشدید یا منجر به مرگ شود، آیا پزشک معالج مسئول است؟
جواب: مسئولیّت ندارد، ولی باید داروهای مشکوک و مضر به بیمار ندهد.
سؤال 1400- در برخی بیماریها همانند فشار خون بالا، به علّت عوامل ناشناخته ایجادکننده آن، طبق روش معمول که اجرای آن طبق علوم روز ضروری است، یک یا چند دارو به کار برده می‌شود و در صورت عدم تأثیر، داروهای دیگری به کار برده می‌شود، الی آخر. با توجّه به اینکه این داروها از یک طرف در افراد مختلف همگی مؤثّر نیستند و ممکن است در شخصی، درمانهای اوّلیّه و در شخص دیگری درمانهای آخر مؤثّر باشند و از طرف دیگر، هر یک از داروها دارای عوارض خاصّی هستند، آیا پزشک معالج- که در حقیقت داروهای مختلف را به ترتیب در مورد بیمار آزمایش می‌کند- در قبال هزینه اضافه یا عوارض داروها مسئول است؟
جواب: اگر راه درمان منحصر به همین راه است باید اقدام کند و مسئولیّتی ندارد.
سؤال 1401- اگر پزشک با توجّه به گستردگی موضوع نداند و یا فراموش کرده باشد که دارو یا روش تشخیصی وی برای خانمهای باردار یا شیرده مضر است، مسئولیّت پزشک در صورت ایجاد عارضه در جنین یا مادر در چه حدّی می‌باشد؟
جواب: پزشک موظّف است از زنانی که در معرض بارداری هستند سؤال کند و اگر بدون تحقیق داروی مضرّی بدهد مسئول است.
سؤال 1402- به طور کلّی آیا جواب منفی خانم بیمار در مورد پرسش پزشک از حاملگی وی چه خود بداند باردار است و به هر علّتی نگوید و چه نداند که باردار است از پزشک معالج در قبال عوارض احتمالی رفع مسئولیّت می‌کند؟
جواب: اگر راه تشخیص بارداری منحصر به سؤال از بیمار است در فرض مسأله مسئولیّتی ندارد.
سؤال 1403- اگر پزشک از بارداری بیمار سؤال نکند و وی هم متذکّر نشود، مسئولیت عوارض احتمالی به عهده کیست؟
جواب: جواب این مسأله از آنچه در جواب سؤال 1401 گفته شد روشن می‌شود.
سؤال 1404- گاهی اوقات، پزشک تنها جهت احتیاط و مطمئن شدن در جهت تشخیص و یا ردّ یک بیماری احتمالی مثل سل در هر بیمار مشکوکی- با هر علامت غیر اختصاصی- دستور رادیوگرافی می‌دهد تا یک بیماری مخفی احتمالی را کشف کند، در صورت وجود یا عدم هر گونه بیماری (که احتیاج به رادیوگرافی دارد) آیا پزشک در ایجاد عوارض احتمالی و هزینه درمان مسئول است؟
جواب: در صورتی که احتمال بیماری، احتمال قابل ملاحظه‌ای باشد، این اقدام اشکال ندارد و مسئول نیست.
سؤال 1405- با توجّه به اینکه تشخیص بسیاری از بیماریها یا اختلالات به وسیله آزمایش امکان‌پذیر است و از طرفی امکان اشتباه در آزمایشگاه و تفسیر آزمایشها، همیشه وجود دارد، در صورت اشتباه آزمایشگاه و در نتیجه معالجه اشتباه پزشک، مسئول خسارات و عوارض احتمالی کیست؟
جواب: آزمایشگاه مسئول است.
سؤال 1406- با توجّه به این که بارداری، در هفته‌های اوّل از روی ظواهر و گاه با روشهای ساده چندان قابل تشخیص نیست و از طرفی بیشترین عوارض خطرناک روشهای درمانی تشخیص مضر، در همین زمان آن هم به صورت اختلالات شدید در جنین رخ می‌دهد و بدین ترتیب چون یا به خاطر کمبود امکانات یا عدم فرصت کافی یا عدم تمایل بیمار به صرف هزینه‌های تشخیص بارداری، یا عدم اطّلاع وی از بارداری خود و در نتیجه جواب منفی دادن وی در مورد پرسش پزشک از بارداری وی و حتی گاهی عدم امکان تشخیص به وسیله روشهای مدرن به خاطر جوابهای منفی کاذب آزمایشات، پزشک نمی‌تواند تشخیص دهد و یا نمی‌داند که بیمار باردار است، روشهای تشخیصی درمانی مختلف را برای وی به کار می‌گیرد حال در صورت ایجاد عارضه در مادر یا جنین، آیا پزشک معالج مسئول است؟
جواب: در صورتی که راهی برای تشخیص بارداری نباشد و داروها منحصر به فرد باشد و از بیمار اجازه بگیرد مسئول نیست.
سؤال 1407- اگر پزشک روش یا دارویی را تعریف کند و بگوید این دارو برای فلان بیماری مفید است و یا بگوید درمان، مترتّب بر فلان داروست- بدون آن که بیمار را وادار به مصرف آن دارو کند- آیا در این حالت، در صورت عدم تأثیر یا عوارض دارو، پزشک مسئول یا مدیون است؟
جواب: اگر پزشک در کار خود کوتاهی نکرده باشد مسئولیّتی ندارد.
سؤال 1408- در بسیاری از بیماریها و اختلالات جسمانی، پزشک دستور انجام رادیوگرافی، سی‌تی‌اسکن و … می‌دهد که مطمئناً به خصوص برای برخی افراد مضر می‌باشد ولی در خیلی از موارد، این آزمایشات می‌توانند کمک‌کننده در تشخیص بیماری باشند به هر حال، در فرض فوق مسئولیّت پزشک در صورت ایجاد عوارض آزمایشها تا چه حدّی است؟
جواب: از پاسخهای قبل روشن شد.
سؤال 1409- در فرض مسأله فوق اگر بیمار کاملا بیهوش باشد آیا می‌توان از خویشان بالغ وی اجازه گرفته و یا با آنها شروط فوق را انعقاد نمود؟
جواب: می‌توان از ولیّ او اجازه گرفت.
سؤال 1410- یک سؤال مهمّ و اساسی مطرح است که به طور کلّی و در تمامی روشهای تشخیصی و درمانی اگر پزشک قبل از انجام هر عملی به خود بیمار و یا ولیّ او- اگر بیمار بالغ یا عاقل نباشد- متذکّر شود که این روشها از یک طرف ممکن است بی‌فایده باشند و وقت و مال او را به هدر دهند و از طرف دیگر ممکن است عوارض متفاوتی برای او داشته باشند و بدین ترتیب با ذکر این مطلب پزشک، قبل از هرگونه معاینه و دستور روشهای تشخیصی و درمانی و تجویز دارو در قبال خسارات و عوارض احتمالی از خود کاملا سلب مسئولیّت کند و بیمار چه از روی ناچاری و چه از روی تمایل و یا به ظاهر از روی تمایل، این شرط را قبول نماید، آنگاه در صورت اشتباه سهوی پزشک هزینه‌های بیهوده، بی‌فایده بودن و یا عوارض ناشی از روشهای تشخیصی و درمانی، آیا پزشک مسئول است؟ در صورتی که وی حدّ اکثر تلاش خود را نیز بکند.
جواب: اگر از آنها اجازه گرفته و سلب مسئولیّت در برابر این گونه امور نموده ضامن نیست.
سؤال 1411- در فرض مسأله فوق، آیا باید با تک تک بیماران شرط نمود و با امضای پرسشنامه مربوطه و یا نصب اطّلاعیّه در مراکز درمانی مبنی بر این که مراجعه بیماران نشانگر قبول این شرایط است و یا به اطّلاع رساندن از طریق رسانه‌های گروهی که مراجعه شما نزد پزشک به این شرایط، مترتّب است، از پزشک رفع مسئولیّت شرعی نمود؟ و مثلا اگر قبل از عمل جرّاحی، بیمار مجبور به امضای شرایطی باشد که در صورت هر گونه ناموفّق بودن جرّاحی وی هیچ گونه حقّ و حقوقی بر جرّاح و بیمارستان ندارد، آیا در صورت هر گونه اختلال در جرّاحی می‌توان مدّعی شد که با توجّه به امضای قبلی بیمار، کادر درمانی هیچ مسئولیت شرعی ندارد؟
جواب: بهترین راه برای حلّ مشکل پزشکان از نظر ضمان شرعی این است که از طریق رسانه‌های گروهی و طرق دیگر اعلان همگانی، اعلام شود که پزشکان نهایت سعی و کوشش و دقّت خود را برای درمان بیماران به کار می‌گیرند ولی با توجّه به جهات مختلف اعمّ از کمبودهای علم پزشکی و وسایل شناخت بیماریها و اختلاف وضع جسمانی و روحی بیماران و خطاهای احتمالی که در طبیعت هر انسانی نهفته است چون بشر به هر حال جایز الخطاست ممکن است عوارضی پیش آید، پزشکان در برابر آن مسئول نیستند و مراجعه به پزشک به معنای قبول این رفع مسئولیّت است ولی البتّه در برابر عوارضی که بر اثر سهل‌انگاری تقصیر حاصل شود مسئولیّت آنها بر قوّت خود باقی است، این اعلان ممکن است به صورت تابلویی در تمام مطب‌ها و بیمارستانها نیز نصب شود به طوری که به همه مراجعین تفهیم گردد و در مورد جرّاحیهای مهمّ برائت خصوصی نیز گرفته شود.
سؤال 1412- در فرض مسأله 1410 اگر بیمار، کاملا بیهوش باشد و در حال حاضر هیچ شخص بالغ یا نابالغ که خویشاوند وی باشد نیز در دسترس نباشد و از طرفی جان بیمار در خطر فوری باشد، جهت اجازه و شرط چه باید کرد؟ آیا می‌توان طبق وظیفه پزشکی هر گونه اقدام ممکن را بدون اجازه انجام داد؟ اگر سهواً با اقدامات غیر مؤثّر به مرگ بیمار تسریع بخشیده شود مسئولیّتی بر گردن پزشک معالج خواهد بود؟ و اگر به خاطر خوف از عدم تأثیر درمان و کمک به تسریع مرگ و مدیون شدن، پزشک هیچ کاری انجام ندهد آیا در این صورت پزشک مسئول خواهد بود؟ زیرا مشاهده شده است گاهی اجل شخصی فرا رسیده ولی علّت مرگ را به غلط به پزشک معالج وی نسبت می‌دهند؟
جواب: اگر بتواند از حاکم شرع اجازه بگیرد لازم است و ما به پزشکان برای این گونه موارد اجازه می‌دهیم که با دقّت عمل کنند و مریض را رها نکنند.
سؤال 1413- در فرض مسائل فوق اگر بیمار یا ولیّ او شرط را قبول نکردند، آیا پزشک می‌تواند بیمار را رها نماید؟
جواب: اگر بیمار در خطر نیست می‌تواند. سؤال 1414- یک نکته و سؤال مهمّ در مورد کشفیّات جدید علوم پزشکی این است که هر سال و هر ماه و یا حتّی هر روز، کشفیّات و یا نتایج تحقیقات جدیدی در مورد جنبه‌های مختلف علوم پزشکی اعلام می‌شود که طبق روشهای تشخیصی یا درمانی جدید، داروهای متفاوت و جدید یا مواد غذایی مؤثر جدید برای انواع بیماریها پیشنهاد می‌شود و برعکس، برخی روشها یا داروها یا موادّ قبلی کاملا غیر مؤثّر، مضر و بی‌فایده معرفی می‌شوند. آیا پزشک در قبال عوارض یا هزینه‌های بیهوده ناشی از روشهایی که در گذشته مطرح بوده‌اند، امّا کسی نمی‌دانسته که آنها مضر یا بی‌فایده‌اند ولی همین روشها امروزه آنها را بی‌فایده یا مضر شناخته‌اند مسئول می‌باشد؟
جواب: مراجعه بیماران به طبیب در چنان شرایطی برائت ضمنی محسوب می‌شود بنابراین ضامن نیستند.
سؤال 1415- اگر این کشفیّات جدید خیلی دیرتر از زمان کشف به اطّلاع پزشک برسد و قبل از اطّلاع، طبیعی است به همان روشهای قبلی عمل شود آیا پزشک در قبال عوارض یا هزینه‌های بیهوده روشهای بی‌فایده مسئول است؟
جواب: مانند جواب مسأله 1411 است.
سؤال 1416- نظر به اینکه به خاطر سیر تکامل علوم، تعلیم روشهای قبلی نیز در دوران دانشجویی امکان‌پذیر نیست، چه برسد به روشهای جدید، آیا پزشک می‌تواند به همان روشهای قبلی اکتفا نماید و یا فقط در حدّی که وقت محدودش اجازه می‌دهد به فراگیری آنها بپردازد؟ در این صورت اگر متوجّه مسائل مهمّ جدید نشود آیا مسئولیّتی بر عهده اوست؟
جواب: پزشک باید نهایت تلاش خود را در فراگیری بکند و چنانچه طبق جواب مسأله 1411 عمل شود، مسئول نیست.
سؤال 1417- اگر به خاطر عدم وجود امکانات کافی اطّلاع‌رسانی، اطّلاعات جدید به پزشک نرسد و وی هیچ‌گاه مطّلع نگردد مسئولیّت بی‌فایده بودن روشهای قبلی بر عهده کیست؟
جواب: مانند جواب مسأله 1411 است.
سؤال 1418- با توجّه به این که گروههای بسیار زیادی در جهان مشغول تحقیق هستند و نتایج کار خود را دائم اعلام می‌نمایند و از طرفی افراد این گروهها ممکن است برخی از لحاظ علمی، برخی از لحاظ اخلاقی و صداقت و برخی از لحاظ هر دو مورد، کاملا قابل تأیید نباشند به عبارت بهتر هیچ تضمینی نیست که نتیجه اعلام شده تحقیق با واقعیّات کاملا منطبق باشد و از طرف دیگر هیچ مرجع واحدی در مورد تأیید یا ردّ تحقیقات وجود ندارد و یا اگر موجود هم باشد مدّت زیادی طول می‌کشد که نتیجه صحیح کار ارائه شود، در چنین شرایطی اگر نتیجه تحقیقاتی که در رسانه‌ها و مجلّات حتّی معتبر اعلام می‌شود با روشهای قبلی ما که به فایده کامل و قطعی آنها اطمینان نداریم مغایر باشد و یا مکمّل آنها باشد در این صورت وظیفه ما چیست؟ عمل به روشهای قبلی یا جدید؟
جواب: باید طبیب بررسی لازم را به عمل بیاورد و با اطبّای دیگر در صورت امکان مشورت کند و آن روشی که بهتر به نظر می‌رسد برگزیند.
سؤال 1419- با توجّه به اینکه اگر بخواهیم طبابت پزشک را با توجّه به مشکلات فوق و در صورت مواجهه با این مشکلات، تنها در صورتی مجاز بدانیم که وی در این زمینه‌ها دارای تخصّص و تجربه کافی باشد عملا مسائل درمان با اختلال کامل روبه‌رو خواهد شد زیرا:
اوّل این که هر پزشکی تا رسیدن به این تخصّص و تجربه کافی باید همان مراحل اولیّه را طی کند- که همان دوران بدون تجربه و تخصّص است.
و دوّم این که به علّت جمعیّت زیاد، امکانات کم، فرصت‌های ناکافی و دهها علل دیگر حدّ اقل در کشور ایران- نمی‌توان انتظار داشت پزشکانی که از ابتدا کاملا مسلّط باشند به طبابت بپردازند.
با توجّه به مقدّمه فوق و موضوعات مطرح شده در کلیّه سؤالهای فوق، مسائل مهمّی مطرح می‌شود که:
الف) در مواردی که پزشکی داروی مؤثر بر بیماری یا عوارض خطرناک آن را فراموش نموده و فرصت و امکانات کافی جهت دسترسی به اطّلاعات کافی یا پزشک متخصّص دیگری نیز ندارد.
ب) مطمئن است که داروی خاصّی برای بیماری مفید است امّا همچنین مطمئن است و یا احتمال می‌دهد که در صورت تجویز آن دارو عوارضی خفیف و یا شدیدتر از خود بیماری و حتّی مرگ در اثر این دارو، گریبانگیر این بیمار خواهد شد- که البتّه موارد الف و ب شامل مسائل تشخیصی نیز می‌باشد- آیا پزشک در این حالات می‌تواند مریض را به حال خود بگذارد و چنین فرض کند که گویا پزشکی موجود نبوده و قضا و قدر الهی هر چه باشد بر او جاری خواهد شد و بدین ترتیب خود را در معرض خطر مؤاخذه مادّی و معنوی حاصل از عوارض احتمالی و هزینه‌های نابجای آن قرار ندهد و کار وی را به خداوند واگذارد که یا خود بهبودی نسبی یابد و فرصت تحقیقات بعدی فراهم گردد و یا به تدریج دچار عوارض شدید و مرگ گردد. اصولا در چنین مواردی که پزشک واقعاً نمی‌داند که برای نجات جان یا رفع و تسکین آلام یک بیمار چه کاری انجام دهد وظیفه او چیست؟ درمانهای بدون اطمینان و غیر قابل اعتماد که ممکن است خود آنها باعث مرگ یا عوارض شدیدتر شوند؟ و یا عدم هر گونه اقدام درمانی؟ آیا اگر پزشک با اقدام به درمان نامطمئن موجب خسارت و مرگ مریض گردد مسئول است؟ آیا اگر اقدام به هیچ درمانی نکند با توجّه به علل و توضیحات فوق، مسئولیّتی متوجّه اوست؟ این موضوع با توجّه به این نکته باید در نظر گرفته شود که گاهی فرصت هیچ مشورت و ارجاع بیمار به پزشکان متخصّص و آگاه دیگری وجود ندارد. در خاتمه جهت روشن شدن موضوع، مثالی ذکر می‌شود: گاهی پزشکی که دارای تجربه کافی نباشد با بیماری در حالت بیهوشی مواجه می‌شود که نمی‌داند به طور مثال این بیمار در اثر کمبود یا ازدیاد قند، بدنش دچار بیهوشی شده و در این حالت طبیعی است که درمان کاملا متناقض است و باعث اشتباه پزشک می‌شود.
جواب: این مسأله چند حالت دارد.
الف) در صورتی که خطر قطعی یا ظنّی بیمار را تهدید نمی‌کند و معالجه نیز نامطمئن است در این صورت اقدام به معالجه نشود.
ب) در صورتی که معالجه از نظر عرف پزشکی قابل قبول است هر چند احتمال عوارض وجود دارد در این مورد پزشک می‌تواند اقدام کند، مخصوصاً اگر خطری بیمار را تهدید کند.
ج) در صورتی که خطر حتمی است و معالجه نامطمئن است ولی درصد نجات وجود دارد و امکان مراجعه به متخصّص نیز وجود ندارد در اینجا می‌تواند اقدام کند با رعایت آنچه در جواب مسأله 1411 گفته شد.
سؤال 1420- اگر پزشک سعی خود را در مداوای بیمار انجام دهد ولی بیمار بهبود نیابد، آیا پزشک نسبت به هزینه درمانی که بیمار قبلا پرداخته و حقّ ویزیت مدیون است؟
جواب: در صورتی که پزشک وظیفه خود را طبق ضوابط انجام داده باشد مسئولیّتی ندارد.
سؤال 1421- طبیبی حاذق و ماهر بدون سهل‌انگاری اقدام به عمل جرّاحی بیماری نموده و در ضمن عمل، آسیبی به بیمار وارد گردیده، لطفاً موارد ضمان یا عدم ضمان طبیب را در وجوه ذیل بیان فرمایید:
الف) بدون اذن از بیمار یا کسان وی اقدام به عمل نموده باشد؟
ب) غفلت از اذن گرفتن داشته است؟
ج) بیمار در حال اغما بوده و برای اذن دسترسی به کسان بیمار نداشته و تأخیر هم موجب به خطر افتادن جان بیمار می‌شده؟
د) در مورد فوق اگر تأخیر موجب نقص عضو و یا تعطیل شدن عضوی از بیمار گردد حکم چیست؟
ه-) اگر در موارد فوق باید دیه به بیمار داده شود آن دیه به عهده کیست؟
جواب: در صورت «الف و ب» طبیب ضامن است و در صورت «ج» اگر دسترسی به حاکم شرع باشد، اذن بگیرد و اگر دسترسی به شخص خاصّی نیست ما اذن می‌دهیم که اطبا اقدام کنند و ضامن نیستند و در صورت «د» اگر کوتاهی کند گناه کرده ولی دیه ندارد. و جواب «ه-» از جوابهای گذشته معلوم شد.
سؤال 1422- در مواردی که برای معالجه بیمار باید اذن گرفت تا ضمان متوجّه طبیب نشود، بفرمایید:
الف) آیا اذن از ولیّ طفل ممیّز کافی است یا باید از طفل هم اذن گرفته شود؟
ب) در مورد عمل جرّاحی روی بیماری که در حالت اغما فرو رفته، از کدام یک از کسان بیمار باید اذن گرفت، آیا ترتیب یا اولویّتی در کار است؟
ج) در مورد بیماری که در اغما فرو رفته، یا طفل صغیر مصدوم که مشخص نیست، آیا ولی دارند یا ندارند و دسترسی به حاکم شرع هم برای اذن نیست و عدول مؤمنین هم حاضر نیستند و معالجه هم فوری باید انجام شود تکلیف چیست؟
د) آیا طبیب می‌تواند از حاکم شرع اسلام برای کلّ موارد مشابه فوق قبلا اذن بگیرد؟
جواب: الف) اذن ولیّ کافی است.
ب) از ولیّ شرعی او اذن بگیرد و اگر ولیّ شرعی نداشت از حاکم شرعی.
ج) در این گونه موارد ما اجازه به اطبا می‌دهیم که با رعایت دقّت و احتیاط وظیفه را انجام دهند.
د) نسبت به مواردی که دسترسی به ولیّ نیست و یا ولیّ ندارد مانعی نیست.
سؤال 1423- الف) اگر به واسطه تشخیص نادرست طبیب حاذق آسیبی به بیمار وارد شود، آیا باید دیه پرداخت شود، اگر باید دیه داده شود به عهده کیست؟
ب) چنانچه در تشخیص سهل‌انگاری نموده باشد حکم چگونه است؟
جواب: در صورت اوّل ضامن است مگر این که قبلا به طور خصوصی یا به طور عام اعلام برائت از خسارتها کرده باشد و در صورت دوّم به هر حال طبیب ضامن است چون کوتاهی کرده است.
سؤال 1424- سهل‌انگاری طبیب در عمل جرّاحی موجب آسیب وارد شدن به بیمار گشته بفرمایید:
الف) آیا طبیب ضامن پرداخت دیه است؟
ب) اگر به واسطه سهل‌انگاری در عمل جراحی قلب، نیاز به عمل جراحی و درمان بعدی برای بیمار پیدا شود آیا طبیب سهل‌انگار باید هزینه آنها را بپردازد یا همان دیه کافی می‌باشد؟
ج) اگر سهل‌انگاری طبیب منجر به فوت بیمار شود، قتل چگونه قتلی خواهد بود؟
جواب: الف) آری ضامن است.
ب) هرگاه هزینه بیش از دیه باشد باید علاوه بر دیه تفاوت آن را نیز بپردازد.
ج) معمولا از قبیل قتل شبه عمد است.
سؤال 1425- اگر طبیب حاذق اشتباهاً دستور داروی عوضی را برای بیمار به پرستار داد و پرستار هم دارو را به بیمار داد و بیمار آسیب دید، بفرمایید: آیا چیزی باید پرداخت شود، در صورتی که باید داده شود به عهده کیست؟
جواب: بر عهده طبیب است.
سؤال 1426- اگر طبیب حاذق نسخه را غلط نوشت (با توجّه به این که شیوه معالجه و درمان به این شکل است که نسخه را نوشته و به بیمار می‌دهند و او دارو را تهیّه و استفاده می‌کند) و در نتیجه صدمه‌ای به بیمار وارد شد بفرمایید:
الف) آیا باید دیه‌ای پرداخت شود؟
ب) دیه به عهده کیست که بپردازد؟
ج) در صورت حاذق نبودن طبیب حکم چیست و دیه به عهده کیست؟
د) در صورت سهل‌انگاری چه تکلیفی متوجّه طبیب می‌باشد؟
جواب: الف تا د بر عهده طبیب است.
سؤال 1427- آمپولی به بیماری تزریق شده و بیمار به واسطه آن فوت می‌کند بفرمایید در مورد ضمان یا عدم ضمان و فردی که باید دیه بپردازد در وجوه ذیل حکم چگونه است؟
الف) تزریق آمپول توسط شخص آشنا به آمپول و آشنا به تزریق صورت گرفته و در تزریق اشتباه کرده است؟
ب) آمپول توسط شخص غیر آشنا به آمپول و تزریق، تزریق گردیده است؟
ج) تزریق توسط طبیب حاذق بوده و لیکن سهل‌انگاری در کار بوده است؟
جواب: الف تا ج) کار تزریق‌کننده مانند کار طبیب است هرگاه حاذق باشد و اخذ برائت (به طور عام یا خاص) کند ضامن نیست و بدون اخذ برائت ضامن است و در صورت سهل‌انگاری و عدم حذاقت مطلقاً ضامن است.
سؤال 1428- در مواردی که به علل غیر مربوط به کار پزشک (مثل اختلال در دستگاهها و رفتن برق و … ) به بیمار لطمه‌ای وارد شود ضامن کیست؟
جواب: در صورت عدم تقصیر و عدم سهل‌انگاری طبیب ضامن نیست، در مورد مدیر بیمارستان و مسئول برق نیز همین گونه است.
سؤال 1429- در مراکز آموزشی که برای آینده پزشک متخصّص تربیت می‌نمایند؛ به دلیل کمی مهارت دستیاران و دانشجویان، عوارض و خطراتی متوجّه جان بیمار می‌گردد؛ اگر احیاناً نقص عضو و فوتی واقع شود، ضامن، دستیار مربوطه است یا پزشک مسئول و استادیار مربوطه؟
جواب: اگر دستیار در کار خود مستقل و آگاه از خطرات باشد ضامن است و اگر به صورت آلت دست استاد باشد ضامن نیست.

 

مسائل مربوط به هزینه‌های درمان و معاینات

سؤال 1430- با توجّه به این که حقّ طبابت- همانند حقّ وکالت و مواردی از این قبیل، بر خلاف اجناس که دارای قیمت خاصی هستند- از لحاظ مادی، غیر قابل تعیین می‌باشد به نظر حضرت عالی بهترین راه تعیین میزان حقّ طبابت چیست؟ آیا مقداری که دولت تعیین می‌کند در هر شرایطی قابل دریافت است و پزشک مدیون نخواهد بود؟
جواب: آنچه مطابق عرف و عادت است مجاز می‌باشد.
سؤال 1431- به نظر حضرت عالی بهترین روش دریافت حقّ طبابت کدام است؟ جواب: اگر منظور جنبه شرعی آن است باید با رضایت طرفین صورت گیرد و اگر قبلا تراضی حاصل نشده، آنچه اجرت المثل در عرف و عادت است باید بپردازد و در هر حال رعایت انصاف و عدالت از طرفین بسیار خوب است.
سؤال 1432- آیا دریافت حقّ طبابت قبل از بهبود بیماری طبق روش مرسوم صحیح است؟
جواب: از جواب قبل معلوم شد.
سؤال 1433- اگر بطور مثال، خانم بیماری که جانش در خطر است به تنها پزشک یک روستای دور افتاده که مرد است مراجعه کند، آیا این پزشک مجاز است هرگونه معاینه ضروری را در مورد بیمار انجام دهد؟
جواب: اگر دسترسی به طبیب زن یا مرد محرم نباشد جایز است.
سؤال 1434- در فرض سؤال فوق، اگر جان بیمار در خطر نباشد بلکه یک بیماری خفیف یا متوسط باشد، آیا خانم بیمار حتماً باید به پزشک خانم در شهر مراجعه کند و یا در همان جا پزشک مرد مجاز است با انجام معاینات ضروری، اقدام به تشخیص و درمان نماید؟
جواب: اگر رفتن به شهر کاری شاقّ و موجب عسر و حرج باشد و بیمار مزبور نیاز به مراجعه به طبیب داشته باشد جایز است.
سؤال 1435- در صورت لزوم، به طور کلّی چه پزشک خانم در دسترس باشد و چه نباشد لمس بدن خانم بیمار از روی لباس، چه صورتی دارد؟
جواب: در فرض مسأله برای مقاصد پزشکی مانعی ندارد.
سؤال 1436- ذکر نکته مهمّی در اینجا ضروری به نظر می‌رسد که اگر با یک سری تمهیدات لازم بتوانیم در سطح کشور، موفّق به جداسازی مراکز درمانی خواهران از برادران بشویم، با توجّه به این که هر پزشکی در طول دوران دانشجویی خود باید هر چند مختصر از انواع و اقسام اختلالات و بیماریها چه در مورد آقایان و چه خانمها آگاهی یافته و آموزش ببیند اعم از انجام معاینات کامل، آگاهی از بیماریهای زنان و چگونگی انجام زایمان سالم و … با توجّه به این که در مورد دانشجویان، این موارد بیشتر آموزشی هستند تا درمانی، یعنی ممکن است نجات جان بیمار در همان وابسته به این درمان نباشد امّا به وسیلۀ این آموزش که در بیمارستانهای آموزشی صورت می‌گیرد دانشجو برای مراحلی که در آینده زندگی بیماران وابسته به وجود او خواهد بود، آماده می‌شود و از این رو هر یک از دانشجویان در دوره‌های مختلف، ملزم و مجبور به گذراندن واحدهای درسی در بیمارستانهایی که بیماران آن اعمّ از زنان و مردان می‌باشند، فراگیری تمام مسائل و امتحان دادن در پایان دوره می‌باشند تا بتوانند در نهایت فارغ التحصیل موفق باشند. با در نظر گرفتن تمامی این شرایط، بفرمایید تکلیف و وظیفۀ دانشجو چیست؟ آیا می‌تواند به خاطر رعایت مسائل شرعی از فراگیری کامل بسیاری مسائل بگذرد و در نتیجه در گذراندن واحدهای درسی هم ناموفق باشد و یا در هر شرایطی و با هر وسیله ای باید به فراگیری صحیح کارش بپردازد تا در آینده کمتر دچار مشکل شود؟ و به طور کلّی چگونه می‌توان بین وظیفۀ پزشکی و دانشجویی که در کتب پزشکی بر انجام آنها تأکید شده و وظیفۀ شرعی و اسلامی که نباید با وظیفۀ پزشکی تناقض داشته باشد جمع کرد؟
جواب: چنانچه نجات مسلمین (و لو در آینده) متوقّف بر اینگونه آموزشها باشد و راه منحصر به این معاینات و مشاهدات باشد جایز است.
سؤال 1437- همان‌طور که مستحضر می‌باشید تخصّصهای علوم پزشکی بسیار زیاد است و متخصّصین خانم در هر رشته معمولا در حال حاضر در ایران به جز در برخی رشته‌ها یا نادر و یا کم می‌باشند، فلذا در شهرهای کوچک و بزرگ نیز باید به خاطر تعداد زیاد بیماران و تعداد کم پزشک و یا تحمیل هزینه گزاف، همان‌طور که بسیار شایع است خانمهای بیمار به پزشک مرد مراجعه کنند. در این صورت وظیفه پزشک مورد مراجعه چیست؟ آیا اگر بتواند و یا احتمال دهد که می‌تواند با معاینات مختلف و ضروری بیماری را تشخیص و درمان کند مکلّف است چنین کاری را انجام دهد و یا باید وی را به یک پزشک خانم ارجاع دهد؟ در شرایطی که خیلی از بیماران، به دلایل فوق قادر به این کار نیستند، آیا در صورت ارجاع و تأخیر در تشخیص و درمان بیماری وی، این پزشک مسئول نیست؟
________________________________________
شیرازی، ناصر مکارم، استفتاءات جدید (مکارم)، 3 جلد، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی طالب علیه السلام، قم - ایران، دوم، 1427 ه ق استفتاءات جدید (مکارم)؛ ج‌1، ص: 438

جواب: در فرض مسأله نباید در درمان او تعلّل ورزد چون نوعی ضرورت است و اگر تعلّل ورزد مسئول است.
سؤال 1438- در صورت لزوم، مشاهده و لمس موهای خانم بیمار، جهت معاینه توسط پزشک مرد چه صورتی دارد؟
جواب: در صورتی که لمس یا مشاهده برای تشخیص بیماری ضرورت داشته باشد جایز است.
سؤال 1439- اگر پزشک مرد مجبور به معاینه خانم بیمار شد و یا بر عکس خانم بیمار ناچار به مراجعه به پزشک مرد شد، با توجّه به اینکه در صورت رعایت کامل مسائل شرعی و اخلاقی در معاینه کامل خانمها شاید بتوان گفت بیش از 90 درصد معاینات که در کتب پزشکی به انجام آنها تأکید شده است نباید انجام بگیرد. اگر با این گونه معاینه سطحی و غیر کامل، بیماری وی تشخیص صحیح داده نشد و درمان کامل صورت نگرفت آیا پزشک مسئول است؟ اگر مسئول است چاره چیست؟ آیا باید بر خلاف مسائل شرعی عمل کند؟ تذکّر این نکته ضروری است که پزشکان متخصّص و مجرّب بدون احتیاج به معاینات کامل ممکن است بتوانند تشخیص و درمان انجام دهند، امّا برای افراد نامجرّب و دانشجویان تا رسیدن به این مرحله، زمان زیادی لازم است.
جواب: مانند مسأله سابق است.
سؤال 1440- با توجّه به این که جهت معاینه ساده پروستات، حتماً باید از طریق مقعد، بیماری را مورد بررسی قرار داد تا تشخیص قطعی بیماریهای پروستات داده شود، همچنین در بسیاری بیماریهای آلات ادراری- تناسلی- مشاهده و گاه لمس آنها ضروری است. آیا در چنین مواردی پزشک مرد می‌تواند بیمار مرد را بدون اشکال شرعی معاینه نماید؟ اگر با عدم انجام این معاینه، بیماری را تشخیص ندهد و بیماری- مثلا سرطان- پیشرفت کند، آیا پزشک مسئول است؟ (با توجّه به اینکه استفاده از آینه همیشه امکان‌پذیر نیست و در ضمن عمل لمس را نیز باید با دید کامل با دست انجام داد و از این رو در حال حاضر در تمامی مراکز درمانی این معاینه مستقیماً انجام می‌شود).
جواب: از سؤال استفاده می‌شود که این امر ضروری است و در این صورت معاینات مزبور اشکالی ندارد و اگر در اینگونه موارد پزشک کوتاهی کند مسئولیّت دارد.
سؤال 1441- طبق نظرات عموم پزشکان، یکی از معایناتی که امروزه در هر بیماری بخصوص در بیماریهای ادراری- تناسلی- جزء معاینات اصلی اوّلیّه به شمار می‌آید اگر چه در انجام آن متأسفانه یا خوشبختانه مسامحه می‌شود، عملی به نام «توشه رکنال» است- که یک نوع معاینه نظری و لمسی از طریق مقعد می‌باشد و از طرفی یکی از دقیقترین روشهای تعیین درجه حرارت فرد از طریق مقعد می‌باشد. با توجّه به این موضوعات و این که این معاینات گاهی به خاطر احتیاط در جهت تشخیص یا ردّ برخی بیماریها انجام می‌شود و گاهی در تشخیص برخی بیماریها بسیار مؤثّر و روش کم خرج و ساده‌ای به نظر می‌آید. آیا پزشک مرد مجاز است چنین معاینه‌ای را چه جهت آموزش (به وسیله دانشجویان) و چه جهت تشخیص احتمالی یا قطعی در مورد بیمار مرد انجام دهد؟ و اگر با عدم انجام آن متوجّه بیماری و راه درمان وی نشود آیا مسئول نیست؟
جواب: دقیقاً مانند مسأله سابق است.

 

مسائل مربوط به پیوند اعضا

سؤال 1442- اگر جسدی مجهول الهویّه که اعضای قابل پیوندی داشته باشد در دسترس باشد، آیا می‌توان این اعضا را به بیماری که محتاج است پیوند زد؟
جواب: اگر موجب نجات جان مسلمانی از مرگ یا بیماری مهمّی بشود جایز است.
سؤال 1443- در فرض مسأله فوق اگر بعداً ولیّ متوفّی پیدا شود و از این کار ناراضی باشد، چه باید کرد؟
جواب: در فرض فوق عدم رضایت او مشکلی ایجاد نمی‌کند و فرقی بین مجهول الهویه و غیر او نیست، ولی احتیاط صرف دیه آن در خیرات برای میّت است.
سؤال 1444- اگر شخصی وصیّت کند بعد از وفاتش، اعضای قابل پیوندش را به بیماران پیوند زنند آیا مجاز به این کار هستیم؟
جواب: تنها با شرطی که در جواب مسأله 1442 گفته شد مجاز است.
سؤال 1445- اگر شخصی وصیّت کند بعد از وفاتش، اعضایش را به دیگران پیوند بزنند امّا ولی وی پس از مرگش از این کار ناراضی باشد آیا مجازیم این کار را بدون اجازه ولی انجام دهیم؟
جواب: اجازه ولیّ در فرض جواب مسأله 1442 شرط نیست.
سؤال 1446- اگر شخصی از پیوند اعضای خود به دیگران پس از مرگش ناراضی باشد ولی پس از وفاتش ولیّ وی مایل به این کار باشد، آیا می‌توانیم چنین کاری انجام دهیم؟
جواب: با شرط فوق جایز است.
سؤال 1447- اگر شخصی در طول زندگیش نظر مخالف یا موافقی در مورد پیوند اعضایش نداشته باشد، آیا پس از مرگش می‌توان به اجازه ولیّ وی چنین کاری را انجام داد؟
جواب: اگر ضرورتی ایجاب کند مانعی ندارد.
سؤال 1448- آیا برداشتن عضوی از بدن فرد زنده جهت پیوند، مستلزم پرداخت دیه می‌باشد؟
جواب: اگر با اجازه خود او باشد و خطری او را تهدید نکند جایز است و دیه ندارد.
سؤال 1449- اگر احتمال بدهیم با برداشتن یک یا چند عضو از شخصی که زنده است، در آینده نزدیک یا دور، وی دچار عوارض خفیف یا شدید خواهد شد و از طرفی نجات جان بیمار دیگری وابسته به همین کار باشد و مورد دیگری نیز در دسترس نباشد، آیا مجازیم بدون آگاهی دادن شخص پیوند دهنده، چنین کاری را انجام دهیم؟ اگر به وی اطّلاع بدهیم و با تمایل وی عضو پیوندی را از بدنش خارج کنیم، در صورت ایجاد عارضه در وی، آیا پزشک مسئول است؟
جواب: اگر عارضه مثلا به خاطر از دست دادن یک کلیه یا مانند آن باشد واجب نیست کسی برای نجات جان دیگری این کار را انجام دهد، امّا اگر عارضه، خفیف و قابل تحمّل باشد وجوب نجات جان دیگری با رضایت صاحب عضو بعید نیست و در صورتی که با اطّلاع و رضایت صاحب عضو باشد و احتمال عارضه ضعیف بوده امّا تصادفاً گرفتار آن شود پزشک مسئول نمی‌باشد، مانند برداشتن یک کلیه که معمولا خالی از خطر است، ولی گاه ممکن است عارضه‌ای پیش آید.
سؤال 1450- اگر مطمئن باشیم و یا احتمال دهیم که این پیوند رد خواهد شد و مفید نخواهد بود آیا مجازیم با خوش‌بینی و به عنوان کمک به بیمار، از بدن فرد زنده یا مرده دیگری عضوی را جدا و به آن بیمار پیوند بزنیم؟
جواب: اگر اطمینان به عدم نتیجه باشد این کار جایز نیست ولی در صورت احتمال عقلایی، برداشتن عضو پیوندی از مرده مانعی ندارد و از زنده در صورت عدم ضرر و خطر نیز جایز است.
سؤال 1451- با توجّه به این که بعد از پیوند، شیمی درمانی ضروری به نظر می‌رسد و همین عمل باعث عوارضی خفیف یا شدید در بیمار می‌گردد، آیا پزشکی که مجبور به انجام این کار جهت عدم ردّ پیوند می‌باشد در ایجاد عوارض آن مسئول است؟
جواب: چنانچه قبلا مسأله را با بیمار در میان بگذارد و به او تفهیم کند و او رضایت بدهد مانعی ندارد.
سؤال 1452- آیا برای شخص جایز است که اجازه دهد در حال حیات یا پس از مرگ، بعضی اعضای او که حفظ نفس بیمار بر آن متوقف نیست از قبیل انگشت، دست، قرنیه چشم و … را در مقابل وجه یا مجاناً به دیگری پیوند زنند؟
جواب: در حال حیات مشکل است ولی بعد از مرگ در مواردی که اثر مهمّی دارد مانعی ندارد.
سؤال 1453- آیا می‌توان از اعضای بدن خوک به انسان پیوند زد؟
جواب: در موارد ضرورت مانعی ندارد.
سؤال 1454- آیا بعد از قطع انگشتان سارق، بلافاصله پیوند زدن به دست خود سارق جایز می‌باشد یا مقصود باقی ماندن بر وضع بریدگی، برای عبرت دیگران می‌باشد؟
جواب: جایز نیست.
سؤال 1455- در صورتی که بشر موفق به شبیه‌سازی برخی از اعضای انسان شود پیوند زدن آن به انسان چه حکمی دارد؟
جواب: مانعی ندارد.
سؤال 1456- آیا با توجّه به هزاران هزار بیمار دیالیزی و نظر به اینکه پیوند کلیه قطعی‌ترین درمان این عزیزان است، احتراماً خواهشمند است نظریّات خود را در مورد مسائل ذیل مرقوم بفرمایید:
الف) به نظر حضرت عالی آیا پیوند عضو از فردی که دچار مرگ مغزی (با توجّه به نظر متخصّصین با از کار افتادن مغز، کلیه اعضای بدن نیز پس از ساعتی از کار می‌افتد) شده است، جایز است یا نه؟
ب) آیا با وصیّت فرد، چنین پیوندی جایز است؟
ج) چنانچه به نظر حضرت عالی پیوند عضو از فرد دچار مرگ مغزی شده جایز است، لطفاً بفرمایید برای روشن شدن اذهان مردم نسبت به این امر چه باید کرد؟
جواب: هرگاه مرگ مغزی بطور کامل و مسلّم باشد و هیچ گونه احتمال بازگشت به زندگی عادی وجود نداشته باشد، برداشتن بعضی از اعضا (خواه مانند قلب باشد یا کلیه یا عضو دیگر) برای نجات جان مسلمانی، مانعی ندارد، خواه وصیّت به این کار کرده باشد یا نه ولی بهتر جلب رضایت اولیای میّت است.
سؤال 1457- آیا اهدای اعضای بدن، مثل قلب، کلیه و چشم، بعد از فوت و با موافقت ورثه جهت پیوند به انسان زنده دیگر جایز است؟
جواب: در موارد ضرورت اشکالی ندارد.
سؤال 1458- پیوند عضوی که با قصاص قطع می‌شود جایز است؟
جواب: اشکال دارد.
سؤال 1459- آیا فروش عضو قطع شده در حدّ یا قصاص یا واگذاری آن به مسلمان دیگر جایز است؟
جواب: اگر به منظور پیوند به دیگری باشد (همان گونه که در پیوند کلیه مرسوم است) با اجازه صاحب آن جایز است.
سؤال 1460- خریدوفروش اعضا برای پیوند چه حکمی دارد؟
جواب: جایز است ولی بهتر این است که پول را در برابر اجازه برداشتن عضو بگیرد.
سؤال 1461- در موارد زیر آیا از فردی که در حال مرگ مغزی است ولی به وسیله دستگاه تنفس مصنوعی به حیات نباتی ادامه می‌دهد و از نظر پزشکی امکان برگشت وی وجود ندارد و مرده تلقّی می‌شود می‌توان عضوی را مثل چشم یا کلیه برای پیوند خارج کرد؟ الف- در مورد مسلمانان به طور کلّی. ب- در مورد مسلمانان با وصیّت قبلی و یا جواز اطرافیان. ج- در مورد غیر مسلمانان.
جواب: با اجازه و رضایت قبلی خودش در مورد یک کلیه و مانند آن مانعی ندارد و امّا در غیر مسلمان مطلقاً جایز است و در مورد اعضای اصلی مانند مسأله 1456 است.
سؤال 1462- آیا می‌توان تخفیف جرم محکومین به اعدام را موکول به اهدای عضوی از آنها برای نجات جان مسلمانی دانست؟
جواب: تنها صاحب حق در مورد قصاص یا دیات می‌تواند گذشت از تمام حقّ خود یا بعضی از آن را مشروط به اهدای عضوی که اهدای آن جایز است بکند و طرف مقابل می‌تواند این شرط را بپذیرد یا نپذیرد.
سؤال 1463- آیا برداشتن قطعه‌ای از استخوان یا عضله از شخص مسلمان «با رضایت یا بدون رضایت» برای استفاده در بدن شخص غیر مسلمان که دشمنی با مسلمانان ندارد جایز است؟
جواب: اگر با اجازه بردارند و شخصی که از او برمی‌دارند به خطر جانی یا نقص عضو مهمّی گرفتار نشود، مانعی ندارد.
سؤال 1464- استفاده از باقیمانده‌های زایمانی جفت، پرده جنین و … برای اعمال جرّاحی دیگران، چه حکمی دارد؟
جواب: اشکالی ندارد.
سؤال 1465- آیا انسان بالغ می‌تواند وصیّت کند که بعد از مرگش اعضای بدنش را (مانند قلب و کلیه و … ) بدون اخذ وجهی به بیماران نیازمند بدهند و سپس او را دفن کنند و آیا می‌تواند شرط کند که اعضا را بفروشند و در مواردی که وصیّت می‌شود خرج یا اهدا کنند؟
جواب: این وصیّت تنها در صورتی نافذ است که ضرورتی ایجاب کند که، اعضای بدن او را بردارند و بهتر این است که رایگان در اختیار نیازمندان بگذارند، هر چند گرفتن پول هم به صورتی که در بالا گفته شد مانعی ندارد.
سؤال 1466- اگر مریضی به خاطر ضعف و ناراحتی اعضای مهم بدنش، مثل قلب در حال مرگ باشد و از طرفی جسد مرده‌ای نیز در اختیار باشد، آیا جایز است که عضو مورد نظر را از بدن میّت برداریم و به بدن شخص مریض پیوند بزنیم؟
جواب: اگر زندگی آن مریض متوقّف بر این کار باشد، واجب است.
سؤال 1467- در چه سنّی اهدای کلیه جایز است، آیا برای انسان غیر بالغ در صورتی که ولیّ او اجازه دهد این کار جایز است؟
جواب: اهدای کلیه برای غیر بالغ جایز نیست، چون ولیّ در اینگونه موارد ولایت ندارد.
سؤال 1468- آیا جایز است شخص وصیّت کند که اعضای بدنش را بعد از وفاتش به مریض مسلمانی که اعضای مهمّ بدنش مثل قلب و غیر آن در خطر است اهدا کنند، به شخص غیر مسلمان چطور؟
جواب: در مورد مریض مسلمان، در فرض مسأله اشکالی ندارد و امّا در مورد مریض غیر مسلمان جایز نیست، مگر این که غرض مهمتری در کار باشد و یا این که کننده از کفّار باشد.
سؤال 1469- آیا برای طبیب جایز است که عملیّات انتقال کلیه از شخصی به شخص دیگر را عهده‌دار شود، در حالی که می‌داند اهداکننده کلیه پولی را در مقابل این کار می‌گیرد؟
جواب: در صورتی که باعث نجات جان مسلمانی شود جایز است.
سؤال 1470- تعدادی از بیماران به دلیل ضایعات مغزی غیر قابل بازگشت و غیر قابل جبران، فعالیتهای قشر مغز خود را از دست داده و در حالت اغمای کامل بوده و به تحریکات داخلی و خارجی پاسخ نمی‌دهند، در ضمن فعّالیّتهای ساقه مغز خود را نیز از دست داده، فاقد تنفّس و پاسخ به تحریکات متفاوت نوری و فیزیکی می‌باشند. در اینگونه موارد احتمال بازگشت فعّالیّتهای مورد اشاره، مطلقاً وجود نداشته، بیمار دارای ضربان خودکار قلب بوده که ادامه این ضربان هم موقّتی و تنها به کمک دستگاه تنفّس مصنوعی به مدّت چند ساعت و حدّ اکثر چند روز مقدور می‌باشد. این وضعیّت در اصطلاح پزشکی مرگ مغزی نامیده می‌شود از طرفی نجات جان عدّه دیگری از بیماران منوط به استفاده از اعضای مبتلایان به مرگ مغزی است. با عنایت به اینکه این اشخاص فاقد تنفّس، شعور، احساس و حرکت ارادی هستند و هیچ‌گاه حیات خود را بازنمی‌یابند:
الف) آیا در صورت احراز شرایط فوق می‌توان از اعضای مبتلایان به مرگ مغزی برای نجات جان بیماران دیگر استفاده کرد؟
ب) آیا صرف ضرورت نجات جان مسلمانان نیازمند به پیوند عضو، برای جواز قطع عضو کافی است یا اذن قبلی و وصیّت صاحب عضو نیز لازم است؟
ج) آیا اطرافیان میّت می‌توانند پس از مرگ مغزی چنین اجازه‌ای بدهند؟
د) آیا انسان می‌تواند در زمان حیات خود با امضای کارتی رضایت خود را برای برداشتن اعضای بدنش در صورت عارضه مرگ مغزی، جهت پیوند به انسانهای مسلمان نیازمند اعلام نماید؟
ه-) آیا در موارد جواز قطع اعضا دیه ثابت است یا ساقط می‌شود؟
و) در صورت ثبوت دیه، پرداخت آن بر عهده کیست پزشک یا بیمار؟
ز) موارد مصرف دیه مذکور کدام است؟
جواب: الف) جواب این مسأله در سابق گفته شد ولی از نظر اهمّیت مسأله توضیحاتی عرض می‌شود که در موارد مرگ مغزی بصورتی که در بالا ذکر شده اگر موضوع قطعی و یقینی باشد چنان فردی در این گونه احکام مانند میّت است (هر چند پاره‌ای از احکام میّت مانند غسل و نماز و کفن و دفن و غسل مسّ میّت بر او جاری نمی‌شود) بنابراین برداشتن اعضای او برای نجات جان مسلمانها مانعی ندارد.
ب) در مواردی که عضو را بعد از مرگ کامل برمی‌دارند و نجات جان دیگران منوط به آن است، اذن قبلی یا اجازه بازماندگان لازم نیست، هرچند بهتر است.
ج) از جواب بالا معلوم شد.
د) از جواب بالا معلوم شد.
ه-) در موارد جواز قطع اعضا، احتیاط دادن دیه است.
و) بر عهده کسی است که عضو را قطع نموده است.
ز) در کارهای خیر برای میّت مصرف می‌شود.

 

مسائل مربوط به تشریح

سؤال 1471- آیا مجازیم مسلمانی را که وصیّت کرده بعد از وفاتش وی را تشریح کنند، تشریح نماییم؟
جواب: تشریح مرده مسلمان برای مقاصد طبّی به چند شرط جایز است:
الف) مقصود یادگرفتن و تکمیل اطّلاعات طبّی برای نجات جان مسلمانان بوده باشد و بدون تشریح این مقصود حاصل نشود.
ب) دسترسی به مرده غیر مسلمان نباشد.
ج) به مقدار ضرورت و احتیاج قناعت شود و اضافه بر آن جایز نیست. با چنین شرایطی تشریح جایز بلکه واجب است.
سؤال 1472- اگر ندانیم جسدی که در اختیار ماست جسد یک مسلمان است یا کافر یا اهل کتاب، آیا مجازیم آن را تشریح نماییم؟
جواب: اگر جسد از بلاد اسلامی نباشد مانعی ندارد و اگر مربوط به بلاد اسلامی است ظاهر این است که جسد مسلمان است و احکام مسلمان بر او جاری می‌شود و اگر از بلدی است که هر دو گروه به طور وسیع در آن هستند نیز مانعی ندارد و اگر ندانیم از کدام بلد است آن هم جایز است.
سؤال 1473- آیا تفاوتی بین اهل تسنّن و اهل تشیّع در عدم جواز تشریح جسد بدون ضرورت وجود دارد؟
جواب: تفاوتی وجود ندارد.
سؤال 1474- آیا می‌توان جسد افراد به ظاهر مسلمان- مسلمان اسمی- را که به خاطر ارتداد، فساد اخلاقی، قاچاق موادّ مخدر، مسائل سیاسی و … اعدام شده‌اند تشریح نمود؟
جواب: در مورد مرتد جایز است و در مورد دیگران تنها طبق ضرورتهای فوق جایز می‌باشد.
سؤال 1475- آیا می‌توان برای تشریح، جهت آموزش، به علّت کمبود جسد و استخوان که بدون آنها آموزش امکان‌پذیر نیست اقدام به نبش قبر غیر مسلمان نمود؟
جواب: هرگاه مفسده خاصّی بر آن مترتب نشود، اشکالی ندارد.
سؤال 1476- در فرض مسأله فوق اگر ندانیم این قبر متعلّق به مسلمان یا غیر مسلمان است، آیا مجازیم نبش قبر انجام دهیم؟
جواب: مانند مسأله 1472 می‌باشد، به شرط این که قراینی که نشانه اسلام است در آن قبر نباشد.
سؤال 1477- در صورت کمبود جسد استخوان، آیا می‌توانیم استخوانهایی را که در بیابان و قبرستان‌ها می‌یابیم و یا به وسیله عملیّات حفاری شهرداری‌ها در سطح خاک ظاهر می‌شوند چه متعلّق به مسلمان باشد و چه غیر مسلمان مدّتی جهت آموزش استفاده کرده و بعد از اتمام کار، به یک مرکز آموزشی هدیه نماییم و یا دفن کنیم؟
جواب: نسبت به غیر مسلمان اشکالی ندارد و نسبت به مسلمین تنها در صورت ضرورت تشریح و تکمیل اطّلاعات طبّی جایز است و بعداً باید آن را دفن کرد.
سؤال 1478- الف) آیا برای تشخیص علّت مرگ جهت پیشرفت علم پزشکی و تعلیم به دانشجویان، کالبد شکافی جایز است؟
ب) اگر کالبد شکافی برای کشف جرم شناسایی قاتل باشد حکم چگونه است؟
ج) اگر کالبد شکافی تنها راه برای رهایی یک متّهم بی‌گناه از مرگ باشد قضیه چه حکمی دارد؟
جواب: در صورتی که ضرورتی ایجاب کند که کالبد شکافی شود مانند نجات جان متّهم بی‌گناه و شناسایی قاتل و تعلیماتی که برای دانشجویان ضروری است، مانعی ندارد.
سؤال 1479- اگر برای تشخیص حیات یا مرگ مصدومی تنها راه، منحصر به شکافتن یکی از شریانهای وی باشد بفرمایید:
الف) آیا این کار جایز است؟
ب) آیا این عمل در صورت ضرورت مستلزم پرداخت دیه می‌باشد و دیه آن به عهده کیست؟
جواب: جایز است و دیه هم ندارد.
سؤال 1480- معمولا برای کسب اطّلاعات بیشتر پزشکی در جهت تشخیص امراض و درمان آنها روی انسانها آزمایشهای طبّی گوناگونی که گاه خطرناک هم می‌باشد انجام می‌دهند، بفرمایید:
الف) اگر بیمار یقین داشته که چنانچه خود را در معرّض چنین آزمایشاتی قرار دهد به استقبال خطرات جانی برای خود رفته است ولی از طرفی هم به پیشرفت علم پزشکی و به معالجه و مداوای جامعه مسلمانان در آینده کمک نموده است، آیا خود را در معرض چنین آزمایشاتی قرار دادن جایز است؟
ب) اگر ضرر جانی محتمّل، ولی کمک به علم پزشکی فوق‌الذّکر قطعی باشد آیا در این صورت می‌تواند خود را در معرض آزمایش قرار دهد؟
ج) اگر هیچ‌گونه علمی به ضرر جان برای خود نداشته باشد و فایده آزمایش هم برای کمک فوق‌الذّکر محتمّل باشد، چه حکمی دارد؟
د) اگر فایده آزمایشات فوق‌الذّکر به سود تمامی افراد بشر تمام گردد بفرمایید حکم خود را در معرض قرار دادن در صورت علم به ضرر و یا احتمال ضرر و یا عدم علم به ضرر چه خواهد بود؟
ه-) در صورتی که آزمایشات فوق برای اهداف فوق‌الذّکر هیچ‌گونه ضرری برای انسان بیمار نداشته باشد، آیا طبیب بدون اطّلاع دادن به بیمار و بدون کسب اجازه از او می‌تواند چنین اقدامی نماید؟
و) اگر در صورت ضرورت انجام چنین آزمایشاتی جایز باشد، چگونه بودن آن ضرورت را بیان فرمایید؟
جواب: الف) جایز نیست.
ب) اگر احتمال آن قوی باشد مشکل است.
ج) اشکالی ندارد.
د) تنها در صورتی که احتمال ضعیف باشد می‌تواند اقدام کند.
ه-) اگر آزمایشها، جزئی از معالجه بیمار یا مقدّمه درمان او باشد مانعی ندارد. در غیر این صورت نیاز به اجازه دارد.
و) در صورتی که نجات جان مسلمانان بستگی به آزمایش روی این شخص داشته باشد و این شخص راضی باشد اشکالی ندارد.
سؤال 1481- اگر آزمایشات فوق روی حیوانات انجام شود که در پایان آنها از بین خواهند رفت، بفرمایید صرف نظر از ضمان، آیا چنین کاری برای پیشرفت کارهای پزشکی جایز است؟
جواب: مانعی ندارد.
سؤال 1482- در صورتی که ضرورت داشته باشد علّت مرگ یک شخص به طور مثال جهت تعیین قاتل وی مشخص شود، آیا مجازیم جسد وی را در پزشکی قانونی تشریح نماییم و یا اگر مدفون باشد، نبش قبر کرده، جسد وی را بررسی نماییم؟
جواب: در صورت ضرورت هر دو مورد جایز است.
سؤال 1483- با وجود امکان تهیّه جسد کافر از خارج- چنانچه در بعضی از ممالک اسلامی عمل می‌شود- آیا واجب است مسئولین مربوطه اقدام نمایند؟ و با وجود امکان تهیّه، ضرورت جواز تشریح میّت مسلمان پیدا می‌شود یا خیر؟
جواب: لازم است تا آنجا که امکان دارد از جسدهای دیگر استفاده شود.
سؤال 1484- آیا تشریح بدن در جایی که جایز است دیه دارد؟
جواب: تشریح بدن انسان در آنجا که شرعاً جایز است دیه‌ای ندارد.

 

سقط جنین

سؤال 1485- اطبا در آزمایشگاه، منی مرد «اسپرم» را با منی زن «اوول» در لوله آزمایش قرار داده و آن را رشد می‌دهند، بفرمایید:
الف) آیا نطفه رشد یافته را می‌توان دور افکند یا این که حکم سقط جنین را پیدا می‌کند و باید تا طفل کامل (صاحب روح) شدن از وی محافظت نمود؟
ب) اگر دور افکندن آن جایز نباشد، آیا باید دیه سقط جنین پرداخت شود و در صورتی که باید پرداخت شود به عهده کیست؟
ج) آیا دوراندازی آن در زمان قبل از ولوج روح یا بعد از ولوج، فرق دارد، لطفاً بیان نمایید؟
د) در مورد سؤال فوق آیا فرقی بین منی مرد اجنبی با منی زن اجنبیّه برای لقاح و رشد در لوله آزمایشگاهی هست؟
ه-) اگر منی مرد و زن اجنبی و اجنبیّه باشد، آیا اصل انجام این عمل جایز است؟
جواب: الف) نگهداری آن واجب نیست.
ب) از جواب قبل روشن شد که دیه ندارد.
ج) مادامی‌که به صورت انسان زنده‌ای در نیامده، حفظ آن دلیلی ندارد.
د) تفاوتی نیست.
ه-) خالی از اشکال نیست.
سؤال 1486- اطبا می‌توانند جنین را از شکم زنی که نمی‌تواند آن را در رحم معیوب خود پرورش دهد و سقط می‌کند خارج نموده و در رحم سالم زن دیگری قرار داده که در آنجا به رشد خود ادامه داده تا به طور طبیعی متولّد شود، بفرمایید:
الف) آیا اگر زن دوّم هم همسر شوهر زن اوّل باشد (که نطفه متعلّق به یک شوهر می‌شود) این کار جایز است؟
ب) در صورتی که زن دوّم با شوهر زن اوّل بیگانه و اجنبی باشد، آیا این کار جایز می‌باشد؟
ج) اگر انجام این کار قبل از ولوج روح یا بعد از ولوج روح فرق دارد، آن را بیان فرمایید؟
جواب: در هر سه صورت، انتقال جنین (بعد از انعقاد نطفه) مانعی ندارد، ولی چون معمولا مستلزم نظر و لمس حرام است، تنها در مواردی مجاز می‌باشد که ضرورتی وجود داشته باشد.
سؤال 1487- آیا سقط عمدی جنینی که مطمئنیم یا احتمال می‌دهیم، معیوب و نارسا می‌باشد در هر ماهی از بارداری اگر دیه لازمه هم پرداخت شود، مجاز است؟
جواب: هرگاه در مراحل ابتدایی جنین باشد و جنین به صورت انسان کامل در نیامده باشد باقی ماندن جنین در آن حالت سپس تولّد ناقص آن باعث عسر و حرج شدید برای پدر مادر گردد، با این شرایط مانعی ندارد و احتیاطاً باید دیه را بدهند.
سؤال 1488- اگر طبیب تشخیص قطعی دهد که ماندن جنین در شکم مادر موجب مرگ مادر می‌گردد، بفرمایید:
الف) آیا جایز است جنین را در شکم مادر از بین ببرد تا مادر سالم بماند؟
ب) آیا می‌توان مادر را به همان حال باقی نهاد تا بچه سالم بماند و مادر بمیرد؟
ج) اگر در باقی گذاردن مادر به همان حال، احتمال مرگ، هم برای مادر و هم برای بچّه در کار باشد تکلیف چیست (یعنی احتمال مرگ و سلامت برای هر دو مساوی باشد)؟
د) اگر حکم فوق نسبت به جنین قبل از ولوج روح فرق پیدا می‌کند حکم هر دو حال را توضیح فرمایید؟
جواب: الف) چنانچه خلقت جنین کامل نشده مانعی ندارد.
ب) هرگاه بچّه به صورت انسان کامل در نیامده باشد، سقط جنین برای نجات مادر اشکال ندارد.
ج) اگر بدانیم یکی از آن دو قطعاً نجات پیدا می‌کند باید آنها را به حال خود گذاشت تا یکی از آن دو بدون دخالت انسان دیگری نجات یابد و اگر امر دایر میان این است که هر دو بمیرند یا فقط جنین بمیرد می‌توان جنین را سقط کرد تا مادر زنده بماند.
د) از جوابهای بالا معلوم شد.
سؤال 1489- با عکس‌برداری از جنین درون شکم مادری معلوم شد که جنین ناقص الخلقه می‌باشد و پس از تولّد مانند تکه گوشتی به کناری خواهد افتاد و هیچ‌گونه فعالیتی نمی‌تواند داشته باشد و فاقد هرگونه درک و شعور انسانی خواهد بود، بفرمایید:
الف) آیا جایز است در همان حال جنین بودن- قبل از ولوج روح یا بعد از ولوج روح- وی را از بین برد و جنین را ساقط نمود؟
ب) اگر این طفل به دنیا آمد و سپس مریض شد، آیا جایز است که هیچ‌گونه اقدامی در مورد درمان وی انجام نداد تا زودتر بمیرد و چه بسا از درد و رنج هم راحت شود؟
جواب: الف) مانند مسأله 1484 است.
ب) خالی از اشکال نیست.
سؤال 1490- بر طبق تشخیص پزشکان، جنینی هست که اگر در شکم مادر بماند خواهد مرد ولی اگر آن را از شکم مادر خارج نمایند و در دستگاه مخصوص (انکوباتور) بگذارند زنده می‌ماند و به رشد و حیات خود ادامه می‌دهد، بفرمایید:
الف) تکلیف در این مورد چیست، آیا می‌توان بچه را از شکم مادر خارج نمود؟
ب) آیا قبل از ولوج روح و یا بعد از ولوج، حکم فرق می‌کند آن را هم بیان فرمایید؟
جواب: الف) اگر این موضوع قطعی باشد نه تنها اشکالی ندارد بلکه اقدام بر آن مطابق احتیاط است.
ب) تفاوتی ندارد.
سؤال 1491- در مواردی که پزشک باید سقط جنین کند، دیه لازمه باید توسط چه کسی پرداخت شود؟ آیا حتماً باید قبلا پزشک شرط کند که دیه به عهده وی نیست و آیا این شرط، جهت رفع دین از وی کافی است؟
جواب: احتیاط این است که طبیب با بیمار یا کسان او شرط کند که دیه را خودشان بپردازند و الّا خودش باید عهده‌دار بشود (بنابر احتیاط).
سؤال 1492- اگر طبیبی متوجّه شود که جنین درون شکم مادری، دارای نقص عضو می‌باشد که در صورت اطّلاع دادن به والدین او، احتمال می‌دهد آنان اقدام برای سقط جنین بنمایند و شاید هم در مقام معالجه نقص عضو از جنین برآیند که احتمال بهبودی بسیار کم است و در ضمن اگر اطّلاع ندهد در معرض شکایت والدین نسبت به عدم اطّلاع به آنان از وضعیت جنین قرار نخواهد گرفت، بفرمایید وظیفه طبیب در اینجا چیست؟
جواب: اطّلاع دادن اشکالی ندارد.
سؤال 1493- بیمارانی که از درد، شدیداً رنج می‌برند چنانچه به آنان مسکّن‌های قوی داده شود، دردشان تسکین خواهد یافت، لیکن به احتمال قوی به این خاطر بعداً دچار عوارض جنین و ناراحتیهایی خواهند شد، بفرمایید تکلیف طبیب نسبت به اینگونه بیماران چیست؟
جواب: هرگاه ضرری باشد که در برابر تسکین درد شدید در میان عقلا قابل پذیرش باشد اشکالی ندارد و اگر ضرر مهمّی است که او را به خطر می‌اندازد، جایز نیست و اگر برای خودش ضرر نداشته باشد بلکه برای جنین ضرر داشته باشد نیز مسأله همین است.
سؤال 1494- اگر پزشک به طور قطع تشخیص دهد که فرزندان بعدی زن و شوهری، ناقص العضو خواهند شد، بفرمایید:
الف) آیا بر طبیب واجب است در صورت سؤال والدین، واقعیّت را به آنان اطّلاع دهد؟
ب) آیا در صورت عدم سؤال آنان، بر طبیب واجب است به آنان بگوید تا آنان از پیدا کردن چنین فرزندانی جلوگیری نمایند، اگر واجب نیست آیا گفتنش حرام می‌باشد؟
ج) اگر طبیب احتمال دهد که آنان در صورت اطّلاع از این جهت هر باری که فرزند پیدا کنند اقدام به سقط وی خواهند نمود، در اینجا وظیفه طبیب چیست گفتن یا نگفتن؟
جواب: الف) واجب نیست مگر این که در سرنوشت بیمار اثر مهمّی داشته باشد.
ب) در اینگونه موارد اگر مسأله مهمّی است طبیب کتمان نکند.
ج) طبیب باید به وظیفه خود عمل کند و اگر بیمار عمل خلافی انجام دهد او مسئول نیست، منتها طبیب وظیفه خود را در امر به معروف و نهی از منکر انجام دهد.
سؤال 1495- خانمی دچار بیماری چشمی گردیده که اطبا نظر به عمل جرّاحی به طور اورژانسی داده‌اند، امّا متأسفانه این خانم دارای حمل سه‌ماهه می‌باشد که باید سقط جنین انجام دهد و بعد عمل جرّاحی چشم را به انجام برساند و اگر چشم خود را عمل نکند کور می‌شود و همچنین ضررهای زیادی نسبت به جنین وارد می‌گردد در این صورت آیا سقط جنین جایز است؟
جواب: در فرض مسأله پایان دادن به بارداری ظاهراً مانعی ندارد.
سؤال 1496- آیا بعد از انعقاد نطفه از بین بردن آن جایز است؟
جواب: در صورتی که یقین یا خوف خطر یا ضرر مهمّی برای مادر نباشد جایز نیست و دیه دارد.
سؤال 1497- آیا سقط جنین صورت مجازی دارد؟
جواب: در صورتی که یقین یا خوف خطر یا ضرر مهمّی برای مادر داشته باشد در مراحل اولیّه جایز است.
سؤال 1498- سقط جنین مسلمان و کافر چه حکمی دارد؟
جواب: ساقط کردن جنین مسلمان واضح است که جایز نیست، حتّی اگر فرزند نامشروع باشد و در مورد بچّه‌های کفّار نیز ساقط کردن مجاز نیست، حتّی اگر در مذهب آنها فرزند نامشروع باشد.
سؤال 1499- آیا سقط جنین جایز است و اگر جایز باشد دیه دارد؟
جواب: در صورتی که از گفته متخصّصین یقین یا خوف خطر یا ضرر مهمّی حاصل شود اقدام به سقط جنین جایز است (مادامی‌که به صورت انسان کاملی در نیامده باشد) و چون احتمال تعلّق دیه می‌رود احتیاط آن است که ورثه این کودک (غیر از پدر و مادر) با میل و رضای خود از آن صرف نظر کنند.
سؤال 1500- آیا در موارد زیر قبل از ولوج روح می‌توان سقط درمانی انجام داد: الف) بیماریهایی که می‌دانیم مسلّماً جنین پس از تولّد خواهد مرد. ب) بیماریهای ژنتیکی. ج) ناهنجاریهای نوزادان مثل آنانسفالی.
جواب: سقط جنین در این موارد اشکال دارد به خصوص اینکه پیش‌بینی‌های فوق جنبه قطعی ندارد.
سؤال 1501- عوامل فوق در مورد جنین پس از ولوج روح چگونه خواهد بود؟
جواب: جایز نیست.
سؤال 1502- ولوج روح چه زمانی می‌باشد؟
جواب: هنگامی که بچّه در شکم مادر به حرکت در می‌آید که معمولا در حدود چهارماهگی است.
سؤال 1503- در زن حامله‌ای که مبتلا به سرطان رحم شده است و درمان آن هم به اشعه درمانی نیاز دارد و دادن اشعه هم باعث ناقص الخلقه شدن جنین می‌شود آیا می‌توان قبل از اشعه درمانی، سقط درمانی کرد؟
جواب: اگر ناقص الخلقه شدن او قطعی و شدید است و در مراحل نخستین بارداری و قبل از رسیدن به مرحله جنین کامل باشد و راه درمان نیز منحصر به این راه گردد مانعی ندارد.
سؤال 1504- معمول است که در زنان حامله مبتلا به سرطان «مثلا سرطان پستان» اگر سرطان از نوع پیشرفته باشد حمل در هر مرحله‌ای باشد سقط درمانی را انجام داده و به درمان مادر می‌پردازند، از دو نظر یکی اینکه حیات مادر در خطر است و دیگر اینکه با اجازه ندادن به ختم حاملگی هم مادر از بین می‌رود و هم فرزند بدون مادر به جای می‌ماند که نیاز به مهر مادری دارد و اگر سرطان از نوع اوّلیّه باشد اگر حاملگی در ماههای انتهایی است صبر می‌کنند تا جنین به حدّ قابلیّت زندگی برسد و سپس با عمل جرّاحی جنین را زودتر از موعد از شکم خارج و تحت مراقبت ویژه او را بزرگ می‌کنند و اگر حاملگی در ماههای اوّلیّه است سقط درمانی انجام شده و درمان سرطان هم صورت می‌پذیرد البتّه در این موارد سقط درمانی در صورتی انجام می‌پذیرد که درمان اساسی سرطان برای جنین مضر باشد مثل شیمی درمانی یا اشعه درمانی آیا تعاریف فوق با احکام اسلام مطابقت دارد؟
جواب: اگر حیات مادر در خطر باشد و جنین ماههای اوّل را طی کند مانعی ندارد. متولّد کردن بچّه قبل از موعد و پرورش او با شرایط ویژه هم اشکالی ندارد.
سؤال 1505- سقط جنین غیر شیعه چگونه است؟
جواب: سقط جنین در هیچ مورد جایز نیست، مگر در موارد ضرورت.
سؤال 1506- پس از ولوج روح، اگر علم به تلف شدن مادر و جنین باشد، آیا سقط جنین جایز است؟
جواب: در فرض مسأله که اگر مادر به همان حال باقی بماند، هر دو می‌میرند، می‌توان با سقط جنین، جان مادر را نجات داد.
سؤال 1507- اگر مادری برای سقط بچّه‌اش کاری انجام ندهد، لکن با مراعات نکردن موارد لازم و تهیّه نکردن شرایط حفظ جنین، باعث سقط بچه شود، آیا کار حرامی کرده است؟
جواب: اگر در حفظ جنین مطابق معمول کوتاهی کرده باشد مسئول است.
سؤال 1508- زنی که در ماه هفتم حاملگی به سر می‌برد، در اثر تصادف نیاز به عمل جرّاحی فوری پیدا می‌کند، که لازمه‌اش بیهوش نمودن اوست، ولی در اثر بیهوشی بچّه می‌میرد (علم یقینی به فوت بچّه داریم) آیا جایز است مادر، جرّاحی و عمل شود؟
جواب: اگر جان مادر در خطر است و راه منحصر به عمل جرّاحی و بیهوشی باشد مانعی ندارد.
سؤال 1509- در فرض بالا در صورتی که احتمال فوت بچّه برود، آیا بازهم جایز است مادر عمل شود؟
جواب: با شرایط بالا، این فرض به طریق اولی جایز است.
سؤال 1510- دکترها به مادری دارویی را داده‌اند که بخورد تا بچه‌اش سالم بماند و سقط نشود، آیا زن می‌تواند به منظور سقط جنین دارو را استفاده نکند؟
جواب: جایز نیست.

 

جلوگیری از انعقاد نطفه

سؤال 1511- جلوگیری از انعقاد نطفه، شرعاً چگونه است؟
جواب: برای جلوگیری از انعقاد نطفه هر وسیله‌ای که بی‌ضرر باشد و باعث نقص مرد یا زن (مثل اینکه مرد یا زن برای همیشه از قابلیّت تولید مثل بیفتد) نشود مجاز است، ولی اگر مستلزم نظر یا لمس حرام باشد جایز نیست مگر در موقع ضرورت.
سؤال 1512- خانمی برای جلوگیری از بارداری می‌خواهد دستگاه بگذارد و برای این کار دکتر زن باید به عورت او نگاه کند دست بزند. با توجّه به این دو نکته غیر مجاز و این که جلوگیری از بارداری معالجه نیست، آیا این کار جایز است؟
جواب: اگر ضرورت فردی یا اجتماعی نباشد جایز نیست و در صورت ضرورت (به تشخیص اطبای مورد وثوق) جایز است.
سؤال 1513- آیا مرد می‌تواند به زن دائمی خود بگوید نباید بچّه‌دار شوی؟
جواب: زن را نمی‌توان مجبور کرد که مثلا لوله‌های خود را ببندد، حتّی نمی‌توان او را مجبور کرد که به وسیله قرص و مانند آن جلوگیری کند، ولی مرد می‌تواند با خوردن دارو یا استفاده از آمپول یا مانند آن، موقتاً از انعقاد نطفه جلوگیری کند.
سؤال 1514- بستن لوله‌های رحم به منظور جلوگیری از حمل چه حکمی دارد؟
جواب: تا ضرورتی نباشد جایز نیست.
سؤال 1515- بستن لوله‌های «منی‌بر» در مردان (وازکتومی) و لوله‌های «منی‌بر» در زنان (تریکتومی) که اکثراً موجب عقیمی دائمی می‌گردد چه حکمی دارد؟
جواب: اگر موجب عقیم شدن دائم است اشکال دارد.
سؤال 1516- بستن لوله‌های رحم از نظر شرع مقدّس اسلام در بیماریهای مختلف چه حکمی دارد؟
جواب: هرگاه قابل بازگشت نباشد جایز نیست و در صورت قابل بازگشت بودن جایز است (مشروط بر اینکه موجب لمس و نظر حرام نشود) ولی در موارد ضروری جایز است.
سؤال 1517- در مورد استفاده از «آی یو دی» که اثر آن جلوگیری از لانه‌گزینی نطفه بسته شده است آیا جواز شرعی وجود دارد یا خیر؟
جواب: هرگاه موجب لمس و نظر حرام نشود مانعی ندارد، مگر این که ضرورت فردی یا اجتماعی ایجاب کند.
سؤال 1518- آیا زن بدون اجازه شوهر می‌تواند اقدام به بستن لوله بنماید؟
جواب: اگر ضرورتی نباشد جایز نیست.
سؤال 1519- در مواردی که حاصل حاملگی جنینهای دارای نقص در خلقت یا بیماری ژنتیکی است، آیا می‌توان با بستن لوله‌های زن یا مرد اقدام به جلوگیری از حاملگی بعدی کرد؟
جواب: هرگاه خوف ضرر و خطر قابل ملاحظه‌ای هرچند نسبت به بچّه وجود داشته باشد جایز است.
سؤال 1520- در صورتی که بستن لوله‌های زن یا مرد اجازه داده شود حقّ تقدّم با کدام یکی است؟
جواب: در شرایط مساوی بعید نیست مرد مقدّم باشد.
سؤال 1521- با توجّه به منابع علمی پزشکی معتبر در مورد مادرانی که بیش از پنج زایمان داشته‌اند و دارای سنّ بالاتر از 35 سال می‌باشند مبنی بر این که اگر حامله شوند در معرض خطرات جسمی قرار دارند، آیا مجاز به بستن لوله‌های رحم هستند؟
جواب: چنانچه خطر قطعی یا به احتمال قابل ملاحظه‌ای باشد جایز است.
سؤال 1522- پزشکی که در استخدام دولت می‌باشد، بفرمایید:
الف) اگر از طرف دولت موظّف شد برای کنترل موالید، مردان و زنان را عقیم سازد چه تکلیفی دارد؟
ب) اگر طبیب را برای انجام این کارها مجبور نمودند در چه مرحله‌ای از اجبار، چنین اقدامی برای وی معصیت محسوب نمی‌گردد؟
ج) آیا در مورد اجبار، ضمانی هم به عهده طبیب خواهد آمد؟
جواب: الف) هرگاه کارشناسان متدیّن ضرورت این کار را تصدیق کنند مانعی ندارد.
ب) اگر منظور از اجبار این است که شغل خود را از دست می‌دهد، نباید تن به کار حرام بدهد.
ج) طبیب در این حال ضامن است.
سؤال 1523- آیا برای جلوگیری از بچّه‌دار شدن، جایز است لوله زنان یا مردان بسته شود؟
جواب: در مواردی که به تشخیص اهل خبره، کنترل جمعیّت ضرورت داشته باشد، برای جلوگیری از انعقاد نطفه هر وسیله مشروعی که بی‌ضرر باشد و باعث نقص مرد یا زن (مثل اینکه مرد یا زن برای همیشه از قابلیّت تولید مثل ساقط شوند) نشود ذاتاً مجاز است ولی اگر مستلزم نظر و لمس نامشروع باشد، تنها در صورت ضرورت فردی یا اجتماعی جایز است.
سؤال 1524- تبلیغ و ترویج مردم مسلمان ایران در امر جلوگیری و کنترل جمعیّت به عنوان یک کار فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جامعه ایرانی در منابر و محافل دینی، شرعاً چه حکمی دارد؟ آیا خلاف شرع است (بدون اینکه کسی ما را وادار سازد و این را تشخیص شخصی دانسته و انجام دهیم)؟
جواب: در صورتی که اهل خبره و کارشناسان متدیّن، مسأله کنترل و محدود ساختن موالید را یک ضرورت اجتماعی تشخیص دهند، شرعاً می‌توان به طور موقّت با آن موافقت کرد و یا در صورت لزوم به طور حساب شده از آن تبلیغ نمود. در ضمن باید توجّه داشت که افزایش نسل به عقیده هیچ‌کس جزء واجبات نیست و بنابراین محدود ساختن، حرام نمی‌باشد، مگر در مناطقی که تغییر بافت جمعیّتی به زیان مسلمین یا پیروان مکتب اهل البیت (علیهم السلام) باشد که در چنین مواردی باید برنامه کنترل موالید تعطیل شود. در ضمن باید در موارد کنترل جمعیّت به جای افزایش کمّی به سراغ افزایش کیفی رفت، تا مسلمانانی عالم تر و کارآمدتر به جامعه اسلامی تحویل داده شود و عزّت و عظمت مسلمین حفظ شود و نیز باید توجّه داشت که در مواردی که طبق تشخیص اهل خبره متعهّد، کنترل جمعیّت ضروری است، باید حتماً از وسایل مشروع استفاده کرد، نه از وسایل نامشروعی مانند سقط جنین و امثال آن.
سؤال 1525- حکم کاهش رشد جمعیّت با استفاده از قرصهای ضدّ حاملگی و اعمال جرّاحی چیست؟
جواب: برای جلوگیری از انعقاد نطفه، هر وسیله مشروعی که بی‌ضرر باشد و باعث نقص مرد یا زن (مثل اینکه مرد یا زن برای همیشه از قابلیّت تولید مثل ساقط شوند) نشود ذاتاً مجاز است ولی اگر مستلزم نظر و لمس نامشروع باشد تنها در صورت ضرورت فردی یا اجتماعی جایز است.
سؤال 1526- اگر دکترها به خانمی بگویند که حاملگی برایت خطرهایی دارد آیا زن می‌تواند لوله‌های رحم خود را ببندد اگر چه مستلزم عقیم شدن دائم و یا مستلزم نظر و لمس حرام باشد؟ آیا این از مصادیق اضطرار است؟
جواب: در صورتی که از گفتار دکترها خوف خطر حاصل شود مجاز هستید.

 

مسائل تلقیح

سؤال 1527- آیا جایز است نطفه مرد بیگانه‌ای را به زن شوهرداری تلقیح کرد؟ نطفه شوهرش چطور؟
جواب: تلقیح نطفه مرد بیگانه به آن زن جایز نیست و تلقیح نطفه شوهر اگر مستلزم نگاه و لمس نامحرم باشد تنها در موقع ضرورت جایز است.
سؤال 1528- منی مرد تا 72 ساعت بعد از مرگ از نظر علمی دارای حیات کامل است. اگر زوجه درخواست تلقیح مصنوعی از شوهر متوفای خود بکند آیا اطبا مجاز به این کار هستند و حکم ولد چیست؟ لازم به ذکر است که این عمل بعضاً در خارج اعمال می‌گردد و عمدتاً در مواردی است که زوجه از زوج فرزندی نداشته باشد و در همان اوایل ازدواج به هر دلیلی زوج متوفی گردد.
جواب: اشکال دارد.
سؤال 1529- رحم بانویی به هر علّت قادر به نگاهداری جنین نیست و سقط می‌کند. با آمیزش نطفه وی و شوهرش در آزمایشگاه و انتقال جنین به رحم زن دیگری که شوهر ندارد به اصطلاح مادر جانشین و یا مادر قائم مقام نامیده می‌شود بچه رشد می‌کند و به موقع، متولّد می‌شود و برابر قرارداد مزد معیّنی به مادر جانشین داده می‌شود تا کودک تحویل زن و شوهر گردد. آیا این امر می‌تواند جایز باشد؟
جواب: این کار ذاتاً مانع شرعی ندارد ولی مسائل جنبی حرامی از قبیل لمس کردن و نظر کردن در آن موجود است. هرگاه به وسیله محرمی مانند شوهر انجام شود به این صورت که نطفه خود و یکی از دو همسرش را بگیرد و ترکیب و در رحم همسر دیگر (هرچند عقد موقّتی با او خوانده باشد) کشت کند، مرتکب حرامی نشده و در غیر این صورت برای مجاز بودن این محرمات جنبی باید ملاحظه کرد که آیا این کار ضرورتی پیدا کرده است یا نه؟
سؤال 1530- در مفروض سؤال قبل اگر این عمل چه جایز باشد و یا نه به هر حال انجام بگیرد، با وجود اینکه این کودک در رحم مادر جانشین بزرگ شده است امّا دارای صفات ارثی زن اوّل می‌باشد. با توجّه به آیه دوّم سوره مبارکه مجادله به کدام یک از این دو زن تعلّق دارد و وارث کدام یک از آنهاست؟
جواب: این فرزند متعلّق به صاحبان نطفه و با آنها محرم است و از آنها ارث می‌برد و در مورد مادر جانشین به منزله فرزند رضاعی است بلکه از آن در بعضی جهات اولویّت دارد چرا که تمام گوشت و استخوان او از وی روییده است بنابراین حرام است که بعداً با آن زن و فرزندان او ازدواج کند امّا ارث نمی‌برد.
سؤال 1531- شوهر نطفه ندارد و همسرش سالم و نطفه دار است. آیا می‌شود نطفه مرد اجنبی را با نطفه این زن شوهردار مخلوط کرد و به رحم این زن تزریق نمود؟
جواب: جایز نیست.
سؤال 1532- مرد نطفه ندارد و از همسرش جدا شده است، اگر این زن به صیغه مردی درآید، نطفه این مرد جدید و نطفه زن را ترکیب می‌کنند، زن بعد از پایان صیغه و عدّه به عقد شوهر اوّل درمی‌آید و بعداً آن نطفه را به داخل رحم زن تزریق می‌کنند در این صورت پدر و مادر، ارث و محرمیّت به چه صورت است و حکم شرعی آن چیست؟
جواب: اگر ضرورتی ایجاب کند جایز است ولی فرزند به صاحبان اصلی نطفه تعلّق دارد.
سؤال 1533- آیا پیوند تخمدان زن اجنبی (مانند پیوند کلیه) به زوجه برای باردار شدن جایز است و اگر جایز است آیا: الف) دیه دارد؟ ب) تخمدان را می‌توان فروخت؟ ج) حکم اولاد زوجه چگونه است؟ د) زن اجنبی حقّی مانند مادر بودن پیدا می‌کند یا خیر؟
جواب: چنانچه ضرورتی برای این کار نباشد از آن صرف نظر کنید و اگر ضرورتی وجود دارد، بعد از پیوند این عضو جزء بدن آن زن می‌شود و فرزند مال خود اوست و در فرض فوق دیه ندارد و خریدوفروش آن جایز است، هرچند بهتر این است که پول را در مقابل اجازه برداشتن عضو مزبور بگیرد نه در مقابل خود آن.
سؤال 1534- بعضی از مؤمنین و مؤمنات که برای اولاددار شدن به مراکز ناباروری مراجعه می‌کنند و از حیث نطفه نقایصی دارند، آیا می‌توانند از نطفه‌هایی که در بانک نطفه نگهداری می‌شود در لقاح مصنوعی با منی خود آنها ممزوج و شرایط لقاح را فراهم و با دستگاه در رحم همسران آنها قرار دهند یا خیر؟ در صورتی که به طور کلّی در منی آنها اسپرم و تخمک وجود نداشته باشد آیا می‌توانند از اسپرمها و تخمکهای مجهول الهویه موجود در بانک نطفه استفاده نمایند و چنانچه در دو فرض فوق فرزندی به وجود آید ولد متعلّق به چه کسی خواهد بود؟
جواب: استفاده از نطفه بیگانه برای صاحب فرزند شدن جایز نیست و تولّد فرزند باید مستند به ازدواج صحیح شرعی باشد ولی اگر چنین عملی انجام شود، فرزند متعلّق به صاحبان نطفه است و نسبت به مادری که در رحم او کشت شده نیز محرم می‌باشد، بی‌آن که از او ارث ببرد.
 

مسائل مربوط به عمل جرّاحی

سؤال 1535- بیماری که بنابر تشخیص اطبای حاذق در صورت ترک نمودن عمل جرّاحی به زودی خواهد مرد و در صورت اقدام به عمل جراحی احتمال قوی دارد که زنده بماند و لیکن تا پایان عمر دچار درد و رنج شدید و توانفرساست و احتمال مرگ هم در کار می‌باشد، بفرمایید تکلیف این بیمار چیست؟
جواب: مخیّر است که یکی از این دو طرف را انتخاب کند.
سؤال 1536- شخصی استخوان پای وی شکسته است چنانچه جرّاحی روی پای وی انجام ندهند تا پایان عمر زمین‌گیر شده و با درد و رنج باید به سر ببرد و اگر عمل کند احتمال بهبودی داده می‌شود، بفرمایید:
الف) با چند در صد احتمال بهبودی تکلیف وی اقدام برای عمل می‌باشد؟
ب) چنانچه عمل و شرایط به گونه‌ای است که احتمال مرگ هم بعید نباشد بفرمایید با چند در صد احتمال مرگ وظیفه ترک کردن عمل می‌باشد؟
جواب: الف) اگر احتمال قابل ملاحظه‌ای برای بهبودی باشد، احتیاط آن است که کوتاهی نکند.
ب) اگر احتمال مرگ زیاد نباشد جایز است.
سؤال 1537- بیماری که به ناراحتیهای روانی شدیدی دچار است و جهت معالجه به پزشک مراجعه می‌نماید پزشک هم احتمال خوب شدن وی را منحصراً در اقدام به عمل جرّاحی می‌داند و در صورت عمل کردن هم احتمال می‌دهد حیات مغزی این بیمار از بین برود و برای همیشه بیمار فلج شود، آیا در این صورت طبیب می‌تواند دست به عمل جراحی بزند؟
جواب: اگر وضع بیماری روانی او و همچنین درصد احتمال نجات با جرّاحی در حدّی است که عقلا چنین اقدامی را معقول و منطقی می‌دانند شرعاً اشکالی ندارد. در ضمن باید شخص نامبرده (اگر قدرت تشخیص دارد) یا ولیّ او (در صورت عدم قدرت تشخیص) با این کار موافقت کند.
 

مسائل مربوط به حفظ جان

سؤال 1538- الف) آیا دروغ گفتن برای حفظ جان مسلمانی جایز است؟
ب) دروغ گفتن جهت حفظ جان کافر ذمّی چه صورتی دارد؟
ج) در جایی که انسان می‌تواند با دروغ گفتن و به خطر انداختن جان خود و یا شخص دیگر، موجب نجات جان چند مسلمان بشود تکلیف وی را در این مورد بیان فرمایید که آیا این کار جایز است و در صورت به خطر افتادن جان آن شخص دیگر (با دروغ این انسان) و تلف شدن، دیه به عهده کیست؟
جواب: الف) نه تنها جایز بلکه واجب است.
ب) اشکال ندارد.
ج) دروغ گفتن برای نجات جان افراد اشکال ندارد ولی به خطر انداختن جان خود یا دیگری برای حفظ جان دیگران لازم نیست و اگر جان دیگری را به خطر بیندازد ضامن است.
سؤال 1539- در عالم پزشکی متداول شده که روی موجودات بسیار ریز ژنهای درون سلولهای بدن انسان و غیر انسان اقداماتی انجام می‌دهند که گفته می‌شود موجب پیدایش تغییراتی در ساختمان روانی انسانها و یا تغییرات جسمی انسانها و غیر انسانها می‌گردد، بفرمایید:
الف) آیا نفس این عمل (دست‌کاری کردن ژنها) جایز است؟
ب) در صورتی که این اقدام به منظور درمان صورت نگیرد و لیکن در جهت دستیابی به برتریهای جسمی و یا روانی و پیشرفت علم پزشکی بوده باشد، آیا جایز است چنین اقداماتی انجام گیرد؟
ج) اگر اقدام فوق روی نطفه یا جنین انجام شود حکم چگونه خواهد بود؟
جواب: الف) هرگاه این تغییرات مثبت باشد اشکالی ندارد.
ب) اگر مثبت باشد اشکالی ندارد.
ج) مانند مسأله سابق است.
سؤال 1540- الف) آیا برای نجات جان یک مسلمان، انسان می‌تواند عضوی از اعضای خود را به او هدیه کند، بدون این که هیچ خطر جانی متوجّه انسان دهنده عضو بوده باشد؟
ب) آیا دهنده عضو می‌تواند پولی در عوض دریافت نماید؟
ج) اگر احتمال آسیب و خطر کمتر از مرگ برای دهنده عضو در کار باشد آیا این اقدام جایز است در صورتی که با این کار مسلمانی را از مرگ نجات بدهد؟
جواب: الف) نه تنها اشکالی ندارد بلکه راجح و خوب است و گاه ممکن است واجب شود.
ب) جایز است ولی بهتر این است که پول را در مقابل این که اجازه می‌دهد عضو را بردارند بگیرد نه در مقابل خود عضو.
ج) جایز است.
سؤال 1541- نسبت به شخصی که به گونه‌ای می‌خواهد اقدام به خودکشی نماید بفرمایید:
الف) آیا جلوگیری از خودکشی وی بر دیگران واجب است؟
ب) اگر ممانعت از خودکشی آن شخص، مستلزم مخارجی باشد آن مخارج را چه کسی و تا چه مقداری باید پرداخت نماید؟
ج) اگر بازداری شخص فوق از خودکشی، مستلزم استقبال از خطر جانی یا به خطر افتادن سلامت شخص نجات دهنده باشد تا چه اندازه باید از این خطر استقبال نماید؟
د) آیا در نجات جان چنین فردی، فرقی بین مسلمان یا کافر حربی یا کافر غیر حربی که می‌خواهد خودکشی نماید وجود دارد، اگر هست احکام آن را بفرمایید؟
ه-) آیا برای ممانعت از خودکشی آن شخص، رضایت یا عدم رضایت وی برای نجات در تکلیف نجات دهنده، مدخلیّت دارد یا خیر؟
و) در صورت عدم رضایت برای نجات جان خود اگر کسی اقدامی در جهت نجات وی انجام داد که در ضمن آسیبی هم به شخص خودکشی‌کننده وارد شد، آیا منجی ضامن است؟
جواب: الف تا ج) جلوگیری از خودکشی بر هر مسلمانی واجب است و اگر هزینه کمی داشته باشد باید شخص بازدارنده بپردازد امّا اگر هزینه آن سنگین باشد یا مستلزم خطر جانی باشد بر آن شخص لازم نیست ولی چنانچه بیت المال توانایی داشته باشد باید آن را بپردازد.
د) نجات جان کافر حربی لازم نیست و در مورد کافر ذمّی احتیاط نجات دادن است.
ه-) رضایت او لازم نیست.
و) در صورتی که راه نجاتش منحصر به راهی است که آسیبی به او می‌رسد اشکالی ندارد و ضامن نیست.

 

تغییر جنسیّت

سؤال 1542- تغییر جنسّیت از نظر شرع چگونه است؟
جواب: تغییر جنسیّت ذاتاً خلاف شرع نیست، ولی باید از مقدّمات مشروع استفاده شود، یعنی نظر به عورت و لمس آن لازم نیاید مگر اینکه به حدّ ضرورت همچون ضرورت مراجعه به طبیب رسیده باشد، که در این صورت جایز است.
سؤال 1543- دختری از کودکی لباس مردانه می‌پوشیده و حالا که بزرگ شده خود را مرد می‌داند و با استفاده از داروهای شیمیایی حالت مردانه در او ایجاد شده و با مراجعه به پزشک، درخواست تغییر جنسیّت خود را نموده است، آیا پزشک مجاز به تغییر جنسیّت می‌باشد؟
جواب: تغییر جنسیّت اگر صوری باشد جایز نیست و اگر واقعی باشد (این امر در افراد دو جنسی واقع می‌شود) به عنوان درمان و ظاهر شدن جنسیّت واقعی جایز و گاه واجب است.
سؤال 1544- اگر مردی در اثر عدم تربیت صحیح و عدم مراعات مسائل شرعی در خانواده، در کودکی لباس زنانه پوشیده و حالا که بزرگ شده خود را زن می‌داند و با استفاده از داروهای شیمیایی حالات زنانه در او تقویت شده و درخواست تغییر جنسیت می‌کند، آیا جایز است تغییر جنسیّت بدهد؟
جواب: همان‌طور که در بالا گفته شد تغییر جنسیّت صوری جایز نیست، ولی اگر جنسیّت واقعی او خلاف آن است که در او ظاهر می‌باشد، تغییر آن جایز بلکه گاه واجب است.
سؤال 1545- با توجّه به اینکه تغییر جنسیّت از نظر طبّی در غیر از خنثی (دو جنسی) به تعبیر اطبا تنقیص جنسیّت محسوب می‌شود، بعضاً اطبا با مواردی مواجهند که شخص از نظر ظاهر بدن بدون هیچ شبهه‌ای یا مرد است یا زن، ولی دارای تمایلات، احساسات و عواطف جنس مخالف است. بسیاری از این افراد می‌گویند اگر این تغییر و لو به طور صوری و ظاهری صورت نگیرد، انتحار خواهیم کرد (تا به حال دو بار این مسأله پیش آمده) و با توجّه به اینکه آمارهای علمی نشان می‌دهد، اینگونه افراد شش الی شانزده ماه بعد از وضعیّت جدید پشیمان خواهند شد، آیا اطبا در اینگونه موارد که با تهدید انتحار مواجهند، می‌توانند از باب اینکه حفظ نفس مقدّم بر حفظ عضو است، این عمل را انجام دهند؟
جواب: همان‌گونه که گذشت تغییر جنسیّت دو صورت دارد، گاهی صرفاً ظاهری و صوری است یعنی اثری از آلت جنس مخالف در او نیست فقط یک جرّاحی صوری در او انجام می‌گیرد و چیزی شبیه آلت جنس مخالف ظاهر می‌گردد، این کار جایز نمی‌باشد و گاه واقعی است، یعنی با جرّاحی کردن عضو تناسلی مخالف ظاهر می‌شود، این کار ذاتاً جایز است و محذور شرعی ندارد، مخصوصاً در مواردی که آثار جنس مخالف در او باشد، امّا چون این جرّاحی نیاز به نظر و لمس دارد تنها در موارد ضرورت مانند آنچه ذکر کرده‌اید مجاز است.

 

مسائل متفرّقه پزشکی

سؤال 1546- در برخی بیماریها مثل نارسایی کلیه با اطمینان می‌توان به بیمار توصیه نمود که روزه نگیرد امّا در خیلی از موارد به علّت شکی که در اصل بیماری و یا چگونگی تأثیر روزه بر آن وجود دارد یا به علّت عدم وجود تحقیقات و نتایج لازم در مورد اثرات روزه بر بسیاری بیماریها و به خاطر عدم امکان تعیین نقش روزه بر بیماری، پزشک واقعاً نمی‌داند روزه را به بیماری توصیه کند یا خیر، در این صورت وظیفۀ پزشک چیست؟ آیا در صورت توصیه یا عدم توصیه به روزه مسئول است؟
جواب: این مسأله دو صورت دارد: گاه برای طبیب خوف ضرر حاصل می‌شود یعنی احتمال قابل توجّهی نسبت به زیان داشتن روزه برای او حاصل می‌شود در اینجا می‌تواند همان را به بیمار منتقل کند، چنانچه بیمار از قول طبیب خوف ضرر پیدا کند روزه را ترک می‌کند. صورت دوّم آن است که احتمال ضعیف و کم رنگی باشد در این جا نمی‌تواند به بیمار توصیه ترک روزه کند.
سؤال 1547- آیا تزریق آمپولهایی که جهت بی‌حسی، کاهش درد، کشتار میکروبها و … به کار می‌روند در صورتی که هیچ خاصیّتی در جهت رساندن ویتامین یا موادّ غذایی به بدن نداشته باشند، مبطل روزه می‌باشد؟
جواب: تفاوتی میان آمپولهای دارویی و غذایی و سرمها (و به طور کلّی آمپولهایی که در کلّ بدن اثر می‌گذارد) نیست و همه اینها بنابر احتیاط واجب برای روزه‌دار اشکال دارد ولی آمپولهای موضعی که برای بی‌حسی یا غیر آن استفاده می‌شود اشکال ندارد.
سؤال 1548- آیا خوردن داروهای خوراکی که هیچ جنبه غذایی نداشته باشد و جهت تسکین آلام بیماری به کار می‌رود مبطل روزه می‌باشد؟
جواب: بدون شک مبطل روزه است.
سؤال 1549- آیا بردن وسایل غیر خوراکی- مثل وسایل دندانپزشکی- در دهان، باعث ابطال روزه می‌شود؟
جواب: باعث ابطال روزه نیست مگر این که رطوبتهایی از دهان روی آن قرار گیرد و بعد آن را به دهان برگرداند و به اندازه‌ای زیاد باشد که با آب دهان مستهلک نشود و فرو ببرد.
سؤال 1550- آیا الکلی که جهت ضد عفونی، بعد از تزریقات، به کار برده می‌شود نجس است؟
جواب: پاک است، مگر این که با خون مخلوط شود.
سؤال 1551- در بعضی از بیمارستانها از دانشجویانی که دوره آشنایی با کارهای طبابت را به صورت عملی می‌گذرانند می‌خواهند که از بیماران مراجعه‌کننده معاینه به عمل آورند و قصدشان هم تعلیم امور درمانی می‌باشد، بفرمایید:
الف) در صورت عدم رضایت بیماران می‌توان آنان را به نوعی به معاینه مجبور نمود، مانند اینکه پزشک معالج اصلی بگوید اگر از معاینه دانشجویان ممانعت بنمایی من تو را معالجه و درمان نخواهم نمود؟
ب) اگر اقدام فوق در مورد ضرورت تعلیم بدون اشکال است مورد ضرورت را توضیح فرمایید؟
جواب: الف) کسی را نمی‌توان مجبور به معاینه کرد ولی اگر درمان او فوری و واجب نباشد و طبیب درمان را مشروط به اجازه معاینه کند و او هم این شرط را بپذیرد مانعی ندارد از این راه وارد شود.
ب) منظور از ضرورت این است که اگر این معاینات صورت نگیرد دانشجویان طب نمی‌توانند اطّلاعات خود را کامل کرده و جان مسلمانان را از خطر نجات دهند.
سؤال 1552- آیا طبیب می‌تواند ضمن انعقاد قرارداد معالجه با بیمار، سلب هرگونه مسئولیّت شرعی از خود نسبت به آسیبهای احتمالی که در ضمن معالجه ممکن است پیش بیاید بنماید تا هیچ‌گونه ضمانی به عهده وی یا عایله وی نباشد؟
جواب: اشکالی ندارد مشروط بر این که طبیب در تلاش و کوشش خود کوتاهی نکند.
سؤال 1553- اگر از طرف قاضی، زنی را جهت معاینه و تشخیص نطفه‌ای که وی در رحم دارد به نزد پزشک قانونی بفرستند، در صورتی که طبیب به طور قطع بتواند تشخیص دهد که نطفه متعلّق به شوهر این زن نبوده بلکه از مرد اجنبی می‌باشد، در این حال اگر طبیب واقعیّت را گزارش دهد یقین دارد این زن را بناحق اقوام وی خواهند کشت و اگر خلاف گزارش کند بچّه ملحق به شوهر این زن می‌گردد و مسائل حقوقی و ارث و محرمیّت و سایر مشکلات پیش خواهد آمد، بفرمایید وظیفه طبیب چیست؟
جواب: مهم این است که قول طبیب و یقین او برای قاضی در این گونه موارد حجّت نیست و حتّی یقین خود قاضی هم که از این طریق حاصل شود حجیّت آن محل اشکال است بنابراین لزومی ندارد طبیب یقین خود را در اینگونه موارد بازگو نماید و در نتیجه به حسب حکم ظاهری بچه ملحق به آن شوهر است و اینگونه احکام ظاهری مشکلی ایجاد نمی‌کند.
سؤال 1554- نسبت به کسی که اعتصاب غذا نموده و جان خود را به خطر انداخته یا لااقل سلامتی خود را دچار مخاطره کرده و تنها با تغذیه اجباری توسط پزشک می‌توان او را از خطر جانی حفظ نمود، بفرمایید:
الف) آیا این کار برای پزشک واجب است یا می‌تواند اقدامی نداشته باشد؟
ب) اگر تغذیه واجب باشد و راه آن منحصر به ضرب و جرح اعتصاب‌کننده باشد، برای نجات دادن وی انسان چه مقدار مجاز به ضرب و جرح او می‌باشد؟
ج) اگر ضرب و جرح چنین کسی موجب تغییر رنگ پوست وی گردد و مستلزم دیه باشد، دیه آن به عهده کیست؟
د) آیا حکم فوق نسبت به اعتصاب کننده‌ای که می‌داند با اعتصاب غذا، خود را به پای مرگ می‌کشاند با دیگری که از عواقب کارش بی‌خبر است فرق می‌کند، اگر فرق دارد وظیفه طبیب را در مورد او هم بیان فرمایید؟
ه-) اگر پزشک را مجبور به تغذیه اجباری نسبت به اعتصاب‌کننده غذا بنمایند نه به جهت حفظ جان اعتصاب‌کننده بلکه برای اقرار گرفتن از وی نسبت به امری، پزشک چه تکلیفی در این صورت دارد؟
جواب: الف) این کار برای پزشک و سایر مسلمانان در موارد وجوب، واجب است.
ب) حدّ اقل لازم در موارد احساس خطر برای اعتصاب‌کننده غذا جایز است.
ج) در موارد وجوب دیه ندارد.
د) برای طبیب تفاوتی ندارد.
ه-) هرگاه جان بیمار در خطر نباشد طبیب نمی‌تواند او را مجبور به غذا خوردن کند مگر در مواردی که مصالح مهمّ کشور و جامعه اسلامی در میان باشد.
سؤال 1555- اگر دو مصدوم را برای پزشکی جهت معالجه بیاورند که هر دو نفر در شرایط خطر جانی قرار دارند، در صورتی که یکی از آن دو مصدوم عضو خانواده‌ای باشد که این پزشک، طبیب خانوادگی آنان می‌باشد و اقدام پزشک برای معالجه هر یک از آن دو مستلزم رها ساختن مصدوم دیگر می‌باشد که در نتیجه آن مصدوم دیگر خواهد مرد، بفرمایید در اینجا وظیفه طبیب پرداختن به معالجه کدام یک از این دو مصدوم است؟
الف) با توجّه به این که طبیب هیچ‌گونه تعهّد شرعی نسبت به معالجه اعضای خانواده مصدومی که وی پزشک آنان است نداده باشد؟
ب) در صورتی که تعهّد شرعی نسبت به معالجه اعضای خانواده یکی از آن دو داشته باشد حکم چگونه است؟
ج) در صورتی که مصدوم و مجروحی که وی پزشک خانوادگی آنان می‌باشد حالش بسیار سخت ولی احتمال خطر مرگ برای وی کمتر است تا مصدوم دیگر، در این صورت وظیفه طبیب چیست؟
جواب: در صورت اوّل و دوّم با توجّه به این که هر دو بیمار در شرایط مساوی قرار دارند طبیب مخیّر است ولی اگر تعهّد شرعی نسبت به یکی از آنها دارد او را مقدّم دارد و در صورت سوّم باید آن را که خطرش بیشتر است مقدّم دارد.
سؤال 1556- اگر بیماری به پزشک مراجعه نماید و پزشک هم در معاینات وی به سرّی از اسرار بیمار مطّلع شود که در صورت کتمان نمودن، نفع بیمار و کسان وی در آن لحاظ می‌گردد و بیمار هم خواهان پنهان ماندن آن عیب و بیماری باشد، ولی اگر طبیب به اطّلاع مسئولین مملکتی و حکومتی برساند نفع و مصلحت جامعه در آن وجود دارد اینجا طبیب چه تکلیفی دارد؟
جواب: تنها در موردی که مصالح جامعه به خطر می‌افتد لازم است آن را فاش کند و به مسئولین مربوطه اطّلاع دهد.
سؤال 1557- شخصی سرطان دارد و طبیب می‌داند هرگونه اقدام در جهت معالجه او بی‌فایده است و اگر به بیمار و کسان وی اطّلاع دهد گرچه ضربه روحی و صدمات روانی به آنان وارد می‌شود امّا از صرف هزینه فراوانی برای معالجه جلوگیری می‌شود و طبیب هم مورد شکایت نسبت به کتمان بیماری قرار نمی‌گیرد و اگر اطّلاع ندهد اموال فراوانی خرج معالجه می‌شود که بی‌فایده خواهد بود و طبیب هم مورد اعتراض واقع می‌شود، بفرمایید با توجّه به اصراری که بیمار و کسانش در مورد دانستن واقعیّت دارند تکلیف طبیب چیست؟
جواب: با توجّه به این که ضربه‌های روحی از یکسو و هزینه‌های درمان از سوی دیگر کاملا متفاوت است طبیب باید آن طرف را اختیار کند که صدماتش کمتر است.
سؤال 1558- جوانی جهت ازدواج برای آزمایش به پزشک مراجعه می‌کند که پزشک وی را دچار بیماری مسری می‌یابد و یا متوجّه می‌شود که او معتاد است و در اینجا اگر پزشک واقعیّت را برای دیگران که منتظر نتیجه آزمایش می‌باشند بگوید، پرده از روی راز پنهان بیمار برداشته که قطعاً طبیب می‌داند برای بیمار تبعات بدی به دنبال خواهد داشت و اگر نگوید همسر آینده وی دچار بیماری مسری می‌شود و گرفتاریهایی پیدا می‌نماید و برای طبیب هم ممکن است دچار درد سر بشود بفرمایید تکلیف طبیب چیست؟
جواب: با توجّه به اینکه اینگونه آزمایشها نوعی مشورت با طبیب است کتمان کردن واقعیّت، خیانت در مشورت محسوب می‌شود و باید واقعیت را بگوید.
سؤال 1559- مبلغی پول در اختیار است که آن را می‌توان یا صرف مداوای یک بیمار قلبی نمود و یا صرف ده بیمار دیگر که به امراض دیگری مبتلا هستند، حال اگر بیمار قلبی را مداوا ننماییم خواهد مرد و اگر مداوای بیماران دیگر را رها سازیم دچار رنجهای شدید و موجب پیشرفته‌تر شدن بیماری آنان می‌گردد و راهی هم برای مداوای هیچ‌یک از بیماران فوق جز از طریق خرج کردن این مبلغ پول وجود ندارد، در این صورت تکلیف طبیب انتخاب کدام طرف می‌باشد؟
جواب: هرگاه بیماری آن یک نفر خطر جانی دارد و بیماری آن ده نفر خطرناک نیست، باید اوّلی را مقدّم داشت.
سؤال 1560- اگر پزشکی خطرناک بودن بیماری بیمار و ناامید بودنش را از حیات بیمار، به وی بگوید اسباب نگرانی شدید روحی بیمار و کسان وی را فراهم می‌نماید. ولی از طرف دیگر برای گرفتن اذن از بیمار و کسان وی در صورت نیاز به عمل جرّاحی گفتن آن لازم است و چه بسا موجب می‌شود بیمار وصیّت نماید و یا امانات مردم را به آنان رد نماید و کسب حلیّت کند و همچنین پزشک هم مورد اعتراض بعدی بازماندگان بیمار نسبت به عدم اخبار به آنان در مورد خطرناک بودن بیماری قرار نمی‌گیرد و چنانچه خطرناک بودن بیماری را اطّلاع ندهد، صدمه روحی و فکری به بیمار وارد نمی‌شود- هر چند تأثیر هم در جهت بهبودی مریض ندارد- ولی از طرف دیگر ممکن است به خاطر وصیّت نکردن، حقوق افرادی از بین برود و پزشک هم مورد اعتراض گروهی از جهت عدم اطّلاع واقع می‌گردد، بفرمایید اگر راه منحصر به گفتن صریح خطرناک بودن بیماری و یا نگفتن باشد، طبیب چه باید بکند؟
جواب: معمولا راه سوّمی در این گونه موارد وجود دارد که با عبارات مناسبی از مریض و کسان او اجازه می‌گیرند و می‌توان مطلب را برای بعضی از کسان او که روحیّه بهتری دارند بیان کرد، بنابراین ضرورتی که همه چیز را بخواهد با صراحت بگوید نیست.
سؤال 1561- انتخاب اولویّت در رسیدگی به چند بیمار که همگی به اقدامات اورژانس نیاز دارند بر چه اساسی است؟ آیا تنها معیار، رسیدگی به حال بیمار بدحال‌تر است یا این که شخصیّت حقوقی و حقیقی افراد باعث تفوّق یک نفر بر دیگری می‌شود. مثلا رسیدگی به جان یک پزشک یا مهندس تحصیل‌کرده که برای جامعه مفیدتر است با یک کارگر ساده یکسان است؟ یا مثلا رسیدگی به یک فرد معتاد به هروئین که تصادف کرده با یک فرد مؤثّر در جامعه یکسان است؟
جواب: اگر حال یکی خطرناکتر است اولویّت دارد و هرگاه از نظر وضع پزشکی در شرایط مساوی باشند رعایت اولویّتهای اجتماعی و اخلاقی بهتر است.
سؤال 1562- آزمایش و پژوهش روی افراد چه حکمی دارد؟ آیا می‌توان از انسانها برای آزمایش داروها استفاده کرد؟ برای مثال معمول است که در آزمایش داروها از گروه شاهد (گروه سالم) استفاده می‌کنند و برخی می‌گویند: اگر اثر داروی مورد مطالعه مشخص نباشد می‌توان گروه شاهد را انتخاب کرد ولی در مواردی که اثر درمانی داروی مورد مطالعه حتمی است و یا عدم تجویز آن سبب خطراتی می‌شود تعیین گروه شاهد صحیح نیست نظر شما چیست؟ مثال دیگر: آیا از نظر اخلاقی تجویز دارونما اشکالی ندارد؟ برخی می‌گویند استفاده از داروی کاملا بی‌اثر (Placebo)اشکال دارد و در مقایسه یک دارو، باید آن را با داروی قدیمی مقایسه کرد ولی اگر داروی قدیمی موجود نباشد می‌توان از دارونما استفاده کرد. البتّه دارونمای کاملا بی‌اثر «مثل تزریق مایع نمکی داخل رگ به جای دارو» باید با اطّلاع و موافقت بیمار باشد. آیا بیماران چنین مسأله‌ای را می‌پذیرند؟ بیماری که به بیمارستان مراجعه می‌کند برای درمان است نه برای آزمایش و پیدا شدن افراد داوطلب که بیمار هم باشند مشکل است پس راه حلّ چیست، آیا می‌توان بدون اطّلاع بیمار به او دارونما داد؟ مثال دیگر: آیا استفاده از کفّار، اسرا و محکومین به مرگ، برای آزمایش و پژوهش مجاز است؟ این روش را هیتلر روی یهودیها و آمریکاییها روی سیاه‌پوستان انجام می‌دادند.
جواب: استفاده از داروهایی که خطر مرگ یا بیماریهای مختلف دارد جایز نیست، مخصوصاً با عدم اطّلاع طرف استفاده از داروهای بی‌اثر اگر جنبه درمانی و لو از طریق تلقین داشته باشد، در فرض نبودن داروهای واقعی مانعی ندارد.
سؤال 1563- نظر شما در مورد عمل جرّاحی زیباسازی که بعضی انجام می‌دهند چیست؟ قابل توجّه این که این عملیّات گاهی برای از بین بردن زشتی مادرزادی است و گاهی برای از بین بردن زشتی است که مادرزادی نیست مثل زخمها و جراحاتی که بعداً عارض می‌شود و گاهی اصلا برای از بین بردن زشتی نیست، بلکه برای زیباتر شدن است؟
جواب: در صورتی که آمیخته با حرام دیگری نباشد در هیچ صورت اشکال ندارد و در صورتی که مستلزم حرامی باشد (مانند نظر و لمس نامحرم) تنها در صورت ضرورت، جایز است.
سؤال 1564- شخصی از یک بیماری سخت مانند سرطان رنج می‌برد و پزشکان هم از معالجه وی ناامید شده‌اند، حال اگر پزشکی از روی ترحّم و دلسوزی از معالجه وی که منجر به ادامه زندگی شخص بیمار در مدّت کوتاهی می‌شود خودداری نماید و بیمار زودتر بمیرد، آیا از نظر فقهی و شرعی چنین کاری جرم است یا نه؟ لطفاً به طور اجمال به دلیل آن را اشاره کنید.
جواب: قتل انسان مطلقاً جایز نیست حتّی از روی ترحّم و حتّی با اجازه خود مریض و ترک معالجه منجر به مرگ نیز جایز نیست. دلیل اصلی این مسأله اطلاقات ادلّه حرمت قتل از آیات و روایات است و همچنین ادلّه وجوب حفظ نفس و فلسفه آن ممکن است این باشد که چنین اجازه‌ای سبب سوء استفاده‌های فراوان می‌شود و به بهانه‌های واهی قتل از روی ترحّم صورت می‌گیرد یا افرادی به قصد انتحار و خودکشی از این راه وارد می‌گردند، به علاوه مسائل پزشکی غالباً یقین‌آور نیست و ای بسا افرادی که از حیات آنها مأیوس بوده‌اند و به طور عجیبی از مرگ رهایی یافته‌اند.
سؤال 1565- آیا کسی می‌تواند به دیگری اجازه قتل خودش را بدهد؟ آیا قاتل ضامن است؟ اعمّ از این که مانند مریض در حال مرگ باشد که به پزشک اذن تزریق آمپول مرگ‌آور می‌دهد یا شخص دیگر؟
جواب: اجازه چنین چیزی جایز نیست و اگر اجازه بدهد و راضی باشد سبب جواز نمی‌شود.
سؤال 1566- بیماران مرگ مغزی در علم پزشکی اشخاصی هستند که دچار توقف تمامی فعالیّتهای شناخته شده مغزی شده‌اند و لکن قلب و بعضی از ارگانهای دیگر بدن به کار خود ادامه می‌دهند، تنفّس در این بیماران متوقّف شده و با استفاده از دستگاه تنفّس دهنده (اسپیراتور) می‌توان تنفّس را برقرار کرد. تمامی اینگونه بیماران در فواصل زمانی چند ساعت یا بیشتر نهایتاً دچار ایست قلبی و مرگ خواهند شد، آیا می‌توان با توجّه به فروض ذیل اینگونه بیماران را از دستگاه تنفّس دهنده جدا نمود:
الف) هزینه سنگین دستگاه‌های تنفّس دهنده.
ب) استهلاک این دستگاه‌ها به صورتی که در موارد ضروری‌تر کارآیی کافی را نخواهند داشت.
ج) تحمّل اضطراب و انتظار طولانی خانواده بیمار در حالی که بیمار آنها بهبود نخواهد یافت.
د) وجود بیماری که شانس بهبودی بیشتری داشته باشد و همزمان محدودیّت در تعداد دستگاه‌های تنفّس دهنده وجود داشته باشد.
جواب: در فرض مسأله اگر به امور مزبور یقین حاصل شود در تمام موارد ادامه معالجه واجب نیست.
سؤال 1567- معاینه مرد توسط پزشک زن در صورتی که پزشک مرد در دسترس نباشد و یا اینکه باشد چه حکمی دارد؟
جواب: جز در موارد ضرورت و عدم دسترسی به جنس موافق جایز نیست.
سؤال 1568- مشاهده می‌شود که برخی از دانشجویان و اساتید پزشکی از امکانات دولتی و بیت المال، مثلا فرمهای بیمارستانی و کاغذهای مکاتبه‌ای استفاده شخصی می‌کنند در حالی که هزینه این وسایل یا از بیت المال تأمین می‌شود یا به هزینه بیماران اضافه شده و از آنها اخذ می‌گردد، آیا این کار جایز است؟
جواب: جایز نیست، مگر به اجازه مسئولان بیمارستان با در نظر گرفتن مصالح مجموعه.
سؤال 1569- خانمی نمی‌دانسته که گذاشتن دستگاه درون رحم مستلزم نظر و لمس حرام است و این کار را انجام داده لکن حالا فهمیده است، آیا باید آن را بیرون بیاورد؟ با توجّه به اینکه اگر آن را خارج نکند مجبور است هر چند وقت یک بار برای معاینه نزد دکتر برود این مستلزم نظر و لمس حرام است.
جواب: مادامی‌که بیرون آوردن آن لازم نباشد می‌تواند آن را به حال خود باقی بگذارد و بعد به عنوان ضرورت آن را خارج نماید.
سؤال 1570- آیا محافظت از بچّه در رحم واجب است یعنی مادر باید تمام شرایط لازم جهت حفظ و سلامتی بچّه را فراهم کند؟
جواب: تا آنجا که مایه عسر و حرج نشود لازم است.
سؤال 1571- آیا توصیه پزشک و پرستار مبنی بر ضرر داشتن روزه و یا حرکت اعضا و استعمال آب برای وضو و نماز به بیمار از نظر شرعی مجوّز محسوب می‌شود؟
جواب: چنانچه در مخالفت دستور او خوف ضرر باشد مجوّز شرعی دارد.
سؤال 1572- در صورتی که در یک شهر هم پزشک زن باشد و هم پزشک مرد، مراجعه بیمار زن:
الف) در صورت تساوی علمی و مهارت تخصّصی دو پزشک (زن و مرد) به متخصّص مرد چه حکمی دارد؟
ب) در صورتی که احتمال برود متخصّص مرد عالم‌تر است چه حکمی دارد؟
جواب: الف) اگر احتیاج به معاینه بدنی و نظر و لمس داشته باشد باید به پزشک زن رجوع کند. ب) اگر احتمال قوی به تفاوت آن دو بدهد و این تفاوت در درمان او یا رفع خطرات مؤثر باشد می‌تواند پزشک مرد را مقدّم بدارد.
سؤال 1573- در بیمارستانها و مراکز آموزشی پزشکی، دانشجویان جهت آموزش مبادرت به معاینه نواحی مختلف بدن شکم، سینه، لگن، نواحی تناسلی و بیمار غیر همجنس می‌نمایند. با توجّه به اینکه این امر یک موضوع آموزشی است که در برنامه تربیت پزشکان قرار دارد چه حکمی دارد؟ و نظر مبارک در مورد حدود آن چیست؟
جواب: تنها در صورتی جایز است که این آموزش برای غیر همجنس ضرورتی داشته باشد یعنی بدون آن تعلیمات کافی برای نجات جان بیماران از خطر یا از بیماری میسّر نشود.
سؤال 1574- در بیمارستانها و مراکز آموزشی پزشکی، دانشجویان پسر و دختر جهت یادگیری و آموزش مبادرت به انجام زایمان، کورتاژ و … می‌نمایند، نظر مبارک در این خصوص چیست؟
جواب: مانند جواب سابق است.
سؤال 1575- گرفتن نبض و فشار خون و عمل کردن سایر دستورات پزشک توسط پرستار جنس مخالف بیمار چه حکمی دارد؟
جواب: مانند جواب سابق است.
سؤال 1576- آیا اظهارات مسئولین بیمارستانها مبنی بر کمبود پرسنل جهت جداسازی پرستاران، ضرورت انجام امور بیماران توسط پرستاران مخالف جنس بیمار را فراهم می‌نماید؟
جواب: در صورتی که مورد اعتماد باشند اشکالی ندارد.
سؤال 1577- درباره مرگ مغزی بارها سؤال کرده‌ایم و جواب فرموده‌اید اجازه دهید آن را بصورت کلّی‌تر مطرح کنیم، در مورد مرگ مغزی که مغز از کار افتاده و تنها دستگاههای حیات نباتی کار می‌کند و هیچ امیدی به بازگشت چنین کسی به حیات حیوانی و انسانی نیست احکام مختلفی در زمینه مسائل گوناگون حقوقی و مالی و پزشکی تصوّر می‌شود لطفاً شرح جامعی درباره تمام این مسائل هر چند بصورت فشرده بیان فرمایید؟
جواب: با توجّه به این که پزشکان تصریح می‌کنند اینگونه افراد مانند شخصی هستند که مغز او بکلّی متلاشی شده و یا سر او را از تن جدا کرده‌اند که با وسایل تنفّس مصنوعی و تغذیه ممکن است تا مدّتی به حیات نباتی او ادامه داد، یک انسان زنده محسوب نمی‌شوند در عین حال یک انسان کاملا مرده هم نیستند بنابراین در احکام مربوط به حیات و مرگ باید تفصیل داده شود مثلا احکام مسّ میّت، غسل و نماز میّت و کفن و دفن درباره آنها جاری نیست تا قلب از کار بیفتد و بدن سرد شود اموال آنها را نمی‌توان در میان ورثه تقسیم کرد و همسر آنها عده وفات نگه نمی‌دارند تا این مقدار حیات آنان نیز پایان پذیرد ولی وکلای آنها از وکالت ساقط می‌شوند و حقّ خریدوفروش یا ازدواج برای آنها یا طلاق همسر از طرف آنان را ندارند و ادامه معالجات در مورد آنها واجب نیست و برداشتن بعضی از اعضا از بدن آنها در صورتی که حفظ جان مسلمانی متوقف بر آن باشد مانعی ندارد، ولی باید توجّه داشت که اینها همه در صورتی است که مرگ مغزی به طور کامل و بصورت قطعی ثابت گردد و احتمال بازگشت مطلقاً وجود نداشته باشد.

Share