104. آیه (بزرگترین درس آزادی)
یصحِبَیِ السِّجْنِ ءَاَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ اَمِ اللّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ
ای دوستان زندانی من آیا خدایان پراکنده بهترند یا خداوند واحد قهار؟ (39 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
گویی یوسف میخواهد به آنها حالی کند که چرا شما آزادی را در خواب میبینید، چرا در بیداری نمیبینید؟ چرا؟ آیا جز این است که این پراکندگی و تفرقه و نفاق شما کهاز شرک و بتپرستی و ارباب متفرقون سرچشمه میگیرد، سبب شده که طاغوتهای ستمگر بر شما غلبه کنند، چرا شما زیر پرچم توحید جمع نمیشوید و به دامن پرستش «اللّهُ الْوحِدُ الْقَهّارُ» دست نمیزنید تا بتوانید این خود کامگان ستمگر را که شما را بیگناه و به مجرد اتّهام به زندان میافکنند از جامعه خود برانید.
یوسف بالاترین درسی را که به زندانیان داد درس توحید و یگانه پرستی بود، همان درسی که محصولش آزادی و آزادگی است. او میدانست «اَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ» و هدفهای پراکنده و معبودهای مختلف، سرچشمه تفرقه و پراکندگی در اجتماعند و تا تفرقه و پراکندگی وجود دارد طاغوتها و جبّاران بر مردم مسلّطند، لذا برای قطع ریشه آنها دستور داد که از شمشیر بُرّای توحید استفاده کنند تا مجبور نباشند آزادی را به خواب ببینند بلکه آن را در بیداری مشاهده کنند. مگر جبّاران و ستمگران که بر گُرده مردم سوارند در هر جامعهای چند نفر میباشند که مردم قادر به مبارزه با آنها نیستند؟ جز این است که آنها افراد محدودی هستند ولی با ایجاد تفرقه و نفاق، از طریق ارباب متفرقون و درهم شکستن نیروی متشکل جامعه، امکان حکومت را بر تودههای عظیم مردم به دست میآورند؟ و آن روز که ملتها به قدرت توحید و وحدت کلمه آشنا شوند و همگی زیر پرچم «اللّهُ الْوحِدُ الْقَهّارُ» جمع گردند و به نیروی عظیم خود پی برند آن روز، روز نابودی آنها است، این درس بسیار مهمی است برای امروز ما و برای فردای ما و برای همه انسانها در کل جامعه بشری و در سراسر تاریخ.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
نخستین دعوت یوسف
یوسف با اینکه روزگاری در میان آن مردم شرک گرا و بت پرست میزیست، از آیات قرآن دریافت نمیگردد که پیش از این مرحله کسی را به یکتا پرستی و توحیدگرایی فرا خوانده باشد؛ از این رو دعوت از آن دو جوان زندانی، به گواهی آیات، نخستین دعوت اوست و این بدان دلیل است که در میان آن مردم گوش شنوایی برای بیان حقیقت نمییافت و برای نخستین بار در زندان بود که آن دو جوان به مقام والای او پی بردند و از دانش و بینش و بزرگواریش سخن گفتند و بدین سان او امیدوار شد که آن دو دعوت توحیدیش را بپذیرند؛ به همین جهت آن دو را به توحید گرایی و یکتاپرستی فراخواند.
در روایت است که آن دو جوان به او گفتند:
ما از روزی که با تو رو به رو شدهایم، به تو ارادت قلبی پیدا کردهایم و اینک تو محبوب دل ما هستی.
یوسف گفت:
مرا دوست نداشته باشید که من از این راه بسیار رنج و گرفتاری دیدهام، عمّهام مرا دوست داشت که به من اتهام سرقت بست، پدرم مرا دوست داشت که به خاطر آن به چاه افتادم و بانوی کاخ مهر مرا به دل گرفت که بیهیچ گناهی به زندانم افکند، پس شما بیایید و مرا دوست نداشته باشید!
هان ای یاران زندانی …
یوسف پیش از تعبیر خواب آن دو جوان زندانی و آماده ساختن آنان از راه نمایش پرتوی از نعمت بیکران دانش و بینشی که خدا به او ارزانی داشته است، اینک رو به آنان ساخت و چنین گفت:
یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ.
هان ای دو یار زندانی! راستی آیا خدایان پراکندهای که از سنگ و چوب تراشیدهاید و توان هیچ سود و زیانی برای شما ندارند برای پرستش بهترند یا خدای یکتا و پر اقتداری که هر سود و زیانی در کف قدرت اوست؟
این آیه شریفه گرچه به صورت پرسش است، امّا منظور این است که:
هان ای دو یار زندانی! بیتردید خدای یکتا و پر اقتداری که آفریدگار و گرداننده هستی است، بهتر از خدایان پراکنده و ساخته ذهن علیل شرک گرایان است.