198. آیه (ضرورت رعایت تغذیه مناسب برای زنان باردار)
فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلی جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ یا لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا
درد وضع حمل او را به کنار تنه درخت خرمایی کشاند (آنقدر ناراحت شد که) گفت:
ای کاش پیش از این مرده بودم و به کلی فراموش میشدم. (23 / مریم)
شرح آیه از تفسیر نمونه
هر چه بود دوران حمل پایان گرفت و لحظات طوفانی زندگی مریم شروع شد، درد سخت زاییدن به او دست داد، آن چنان که او را از آبادی به بیابان کشاند، بیابانی خالی از انسانها و خشک و بی آب و بی پناه. گرچه در این حالت زنان به آشنایان و دوستان خود پناه میبرند تا برای تولد فرزند به آنها کمک کنند، ولی چون وضع مریم یک وضع استثنایی بود و هرگز نمیخواست کسی وضع حمل او را ببیند، با آغاز درد زاییدن، راه بیابان را پیش گرفت. قرآن در این زمینه میگوید:
«درد وضع حمل، او را به کنار درخت خرمایی کشاند». تعبیر به «جِذْعِ النَّخْلَة» با توجه به این که «جِذْع» به معنی تنه درخت است، نشان میدهد که تنها بدنهای از آن درخت باقی مانده بود یعنی درختی خشکیده بود. در این حالت، طوفانی از غم و اندوه، سراسر وجود پاک مریم را فرا گرفت، احساس کرد لحظهای را که از آن میترسید فرا رسیده است، لحظهای که هر چه پنهان است در آن آشکار میشود و رگبار تیرهای تهمت مردم بیایمان متوجه او خواهدشد. به قدری این طوفان سخت بود و این بار بر دوشش سنگینی میکرد که بی اختیار «گفت:
ای کاش پیش از این مرده بودم و به کلی فراموش میشدم». بدیهی است تنها ترس تهمتهای آینده نبود که قلب مریم را میفشرد، هر چند مشغله فکری مریم بیش از همه همین موضوع بود، ولی مشکلات و مصائب دیگر مانند وضع حمل بدون قابله و دوست و یاور، در بیابانی تنهای تنها، نبودن محلی برای استراحت، آبی برای نوشیدن و غذا برای خوردن، وسیله برای نگاهداری مولود جدید، اینها اموری بود که سخت او را تکان میداد.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
ای کاش!
سرانجام مدّت بارداری نیز پایان پذیرفت و کودک در آستانه ولادت قرار گرفت:
فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلی جِذْعِ النَّخْلَةِ
به باور گروهی از جمله «ابن عبّاس» و «مُجاهِد» و … منظور این است که سرانجام درد سخت زایمان به سراغ «مریم» آمد و او را به سوی درخت خرمایی کشاند تا به آن پناه جوید و تکیه کند.
«ابن عباس» میگوید:
چشم «مریم» در آن شرایط دشوار به تپهای افتاد و با سرعت به سوی آنجا گام سپرد. در آنجا تنه درخت خرمایی بود که شاخ و برگ نداشت و او به آن تکیه زد.
قالَتْ یا لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هذا
و از ژرفای جان ناله برآورد که ای کاش پیش از این رویداد سخت و دشوار زندگیام، مرده بودم.
وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا.
و به سان موجودی حقیر و ناچیز به دست فراموشی سپرده شده و از یادها رفته.