78. آیه (مواظب باشید تا سلامت فرزندان شما را به بهانه پر کردن اوقات فراغت به خطر نیندازند)
قالُوا یا أَبانا ما لَکَ لا تَأْمَنَّا عَلی یُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ
(برادران نزد پدر آمدند و) گفتند:
پدر جان چرا تو درباره (برادرمان) یوسف به ما اطمینان نمیکنی در حالی که ما خیرخواه او هستیم؟ (11/یوسف)
أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ
او را فردا با ما (به خارج شهر) بفرست تا غذای کافی بخورد و بازی و تفریح کندو ما حافظ او هستیم.
(12 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
برادران یوسف پس از آن که طرح نهایی را برای انداختن یوسف به چاه تصویب کردند به این فکر فرو رفتند که چگونه یوسف را از پدر جدا سازند؟ لذا طرح دیگری برای این کار ریخته و با قیافههای حق به جانب و زبانی نرم ولی آمیخته با یک نوع انتقاد ترحمانگیز نزد پدر آمدند و گفتند:
بیا دست از این کار که ما را متهم میسازد بردار، به علاوه برادر ما، نوجوان است، او هم دل دارد، او هم نیاز به استفاده از هوای آزاد خارج شهر و سرگرمی مناسب دارد، زندانی کردن او در خانه صحیح نیست، «فردا او را با ما بفرست تا به خارج شهر آید، گردش کند از میوههای درختان بخورد و بازی و سرگرمی داشته باشد» و به این ترتیب نقشه جدا ساختن برادر را ماهرانه تنظیم کردند و چه بسا سخن را در برابر خود یوسف گفتند، تا او هم سر به جان پدر کند و از وی اجازه رفتن به صحرا بخواهد. این نقشه از یک طرف پدر را در بنبست قرار میداد که اگر یوسف را به ما نسپاری دلیل بر این است که ما را متهم میکنی و از سوی دیگر یوسف را برای استفاده از تفریح و سرگرمی و گردش در خارج شهر تحریک میکرد. آری چنین است نقشههای آن هایی که میخواهند ضربه غافلگیرانه بزنند، از تمام مسائل روانی و عاطفی برای این که خود را حق به جانب نشان دهند استفاده میکنند، ولی افراد باایمان به حکم «اَلْمُؤْمِنُ کَیِّسٌ: مؤمن هوشیار است» هرگز
نباید فریب این ظواهر زیبا را بخورند هر چند از طرف برادر مطرح شده باشد.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
از این آیه شریفه این نکته دریافت میگردد که یعقوب از فرستادن یوسف به همراه آنان خودداری میورزید.
منظور آنان این بود که اگر او را بفرستی، ما به همراه او به گردش و بازی میپردازیم و بر او خوش میگذرد منظور آنان از بازی و گردش، بازیهای روا و درست، چون مسابقه دو، و تیرانداری و همانند آنها بود.
در روایت است که بازی جز در سه چیز روا نیست که عبارتند از اسب دوانی، تیراندازی و سرگرمی و بازی با خانواده.
از آیه شریفه این نکته نیز دریافت میگردد که برادران یوسف نسبت به او حسد میورزیدند و آن را به صورتهای گوناگون بروز میدادند و یعقوب وی را از گزند آنان حراست مینمود و از فرستادنش به همراه آنان خودداری میورزید، چرا که به آنان اعتماد نداشت.
آفت ویرانگر حسد (1)
واکنش افراد و جامعهها در برابر نعمت و موفقیّت و ترقیّ و بهروزی دیگران گوناگون است؛ چرا که انسانها از نظر بینش و گرایش و آراستگی به ارزشهای راستین یا بدلی متفاوتاند و روشن است که زمینههای گوناگون، ثمرات گونانی میدهد:
الف: برخی به گونهای پاکدل و شایسته کردارند که با دیدن موفقیت و رشد و ترقیّ دیگران شادمان میگردند و ضمن تشویق فرد و جامعه موفّق و حقشناسی و قدردانی، خود نیز میکوشند در آسمان ارزشها و موفقیتها به آن مرحله برسند؛ این حالتِ «غبطه» است که در خور ستایش و عامل شکوفایی جامعه و خانواده است.
حضرت صادق علیهالسلام فرمود:
«اِنَّ الْمُؤْمِنَ یَغْبِطُ وَ لا یَحْسُدُ وَ الْمُنافِقُ یَحْسُدُ وَ لا یَغْبِطُ.» (2)
1. مترجم.
انسان توحیدگرا و باایمان بر سرفرازی و پیشرفت دیگران «غِبطه» میخورد، امّا حسد نمیورزد، امّا انسان خودکامه و نفاقگرا در برابر رشد و ترقی دیگران به آفت فضیلتسوز حسد گرفتار میگردد نه حالت انسانی و رشد دهنده «غبطه».
ب: پارهای، از این گروه هم برتر و بالاترند و اینان کسانی هستند که در برابر موفقیّت و پیروزی و برخورداری دیگران، نه تنها شادمان میشوند و خود هم میکوشند تا در آسمان فضیلت و موفقیّت درخشیدن نمایند، بلکه چه بسا از منافع خویش به سود دیگران چشم میپوشند. اینان به ویژگی ایثار آراستهاند.
«وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ …» (1)
ج: سومین گروه از انسانها کسانی هستند که نه خود مرد تلاش و کوشش و پایداری و آفرینش موفقیت و پیروزی و سرفرازیاند و نه میتوانند آن را در دیگران بنگرند و شادمان شوند؛ آنان به آفتی گرفتارند که برای از میان برداشتن موفقیت و آسایش و نعمت دیگران تا نابودی خویش پیش میروند و اینان گرفتاران بلای حسادتاند.
به همین دلیل است که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در هشدار از این بلای خانمانسوز فرمود:
«اِیّاکُمْ وَ الْحَسَدَ، فَاِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الْحَسَناتِ کَما تَأْکُلُ النّارُ الْحَطَبَ.» (2)
از آفت ویرانگر حسد بپرهیزید؛ چرا که حسد، نیکیها و ارزشها را میخورد و میسوزاند و نابود میکند درست همانگونه که آتش هیزم را.
و نیز فرمود:
«آفَةُ الدّینِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ.» (3)
آفت دینداری و آراستگی به ارزشها، بلای حسادت و خود بزرگ بینی و فخر فروشی است.
و نیز هشدار داد که:
«اُصُولُ الْکُفْرِ ثَلاثَةٌ: اَلْحِرْصُ وَ الاِْسْتِکْبارُ وَالْحَسَدُ.» (4)
ریشه و اساس کفر گرایی و ناسپاسی و گناه، سه آفت است: آفت آز و حرص، آفت ویرانگر خود بزرگ بینی، آز و حرص و دیگر بیماری حسادت.
1. اصول کافی، ج 2، ص 307.
2. سوره حَشْر، آیه 9.
3. بِحارالانوار، ج 73، ص 255.
4. بِحارالانوار، ج 73، ص 237.
1. اصول کافی، ج 2، ص 230.
79. آیه (راه بهانهجویی و دروغ را به فرزندان خود نیاموزید)
قالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ (پدر) گفت:
من از دوری او غمگین میشوم و از این میترسم که گرگ او را بخورد و شما از او غافل باشید. (13 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
یعقوب در مقابل اظهارات برادران بدون آن که آنها را متهم به سوء قصد کند گفت:
این که من مایل نیستم یوسف با شما بیاید، از دو جهت است، اول این که «دوری یوسف برای من غمانگیز است» و دیگر این که در بیابانهای اطراف ممکن است گرگان خونخواری باشند «و من میترسم گرگ فرزند دلبندم را بخورد و شما سرگرم بازی و تفریح و کارهای خود باشید» و این کاملاً طبیعی بود که برادران در چنین سفری به خود مشغول گردند و از برادر غافل بمانند و در آن «بیابان گرگ خیز» گرگ قصد جان یوسف کند.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
«حُزْن»: اندوه دل در فراق و هجران محبوب.
در این فراز از سرگذشت درس آموز یوسف، آفریدگار هستی روشنگری میکند که پس از اظهار مهر و دوستی بسیارِ برادران یوسف نسبت به او، پدرشان ناگزیر گردید که او را به همراه آنان به دشت و صحرا گسیل دارد و به آنان در خیرخواهیشان اعتماد کند. با این وصف ضمن سفارش آنان به مراقبت از یوسف گفت:
قالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ
همین واقعیت که شما او را از من دور سازید و با خود ببرید، مرا اندوهگین میسازد. به بیان دیگر اینکه:
جدایی و فراق او از من، مرا اندوهگین میسازد.
وَ اَخافُ اَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَ اَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ.
و نیز از این میترسم که شما از مراقبت او غفلت ورزید و سرگرم کارهای خود شوید و گرگ او را بخورد.
پارهای در این مورد آوردهاند که:
در آن سرزمین گرگ بسیار بود و در آن روزگاران گرگها گاه به برخی از مردم حمله میکردند و آنان را طعمه خود میساختند.
و پارهای دیگر آوردهاند که:
یعقوب در عالم خواب منظره هولناکی را دید که در آن گویی ده گرگ درنده به یوسف حملهور شده و میخواهند او را از پا در آورند، امّا در آن میان یکی از آنها به حمایت از فرزندش برخاسته و آنها را از کشتن او منصرف میسازد؛ و سر انجام در خواب میبیند که زمین شکافته شد و یوسف در اعماق آن فرو رفت و پس از سه روز بیرون آمد. همین خواب و سخن یعقوب بهانه به دست آنان داد تا آن صحنه سازی را به راه اندازند وگرنه آن گروه نمیدانستند چه بهانهای برای کار ناجوانمردانه خود ساز کنند.
از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله آوردهاند که فرمود:
دروغ را به کسی تلقین نکنید و راه بهانهجویی را به او نشان ندهید؛ فرزندان یعقوب نمیدانستند که گرگ انسان را میخورد؛ آنها این را در گفتگوی با پدر و از گفتار او دریافتند و آن صحنهسازی را به راه انداختند. این مطلب نشانگر آن است که نباید به دشمن راه بهانهجویی و شرارت را نشان داد.